غصب خلافت (اتهام مشترک بین حضرت عمر و حضرت ابوبکر)

با توجه به سئوالات بیشماری که در بخش غدیر و سقیفه، و تقابل آن دو بیان کردیم و اینجانب، موفق به یافتن پاسخی مناسب و منطقی برای آنها نشدم‌ می‌توان با اطمینان کامل، این موضوع را منتفی دانست. زیرا با وجود چنین سئوالات و قرائن فراوان و بدون جواب، نه تنها انسان در این موضوع شک نمی‌کند بلکه به یقین می‌رسد که هدف و منظور سخنان پیامبر  صلی الله علیه و سلم در غدیر، انتصاب حضرت علی علیه السلام  به عنوان جانشینی خودشان نبوده است. البته هضم این موضوع برای اینجانب (که شیعه هستم) بسیار سخت و سنگین است ولی از گفتن حقیقت، چاره‌ای نیست. اگر ما انتظار داریم برادران اهل سنت، شیوه و روش امامان ما (علی‌الخصوص حضرت علی) و اصول تئوری و ایدئولوژیکی مکتب تشیع را قبول کنند، یا لااقل اتحاد واقعی حاصل شود، راهی جز پذیرفتن واقعیت و کنار گذاشتن دروغ و بهتان نیست. ضمن اینکه باید به این نکته توجه کنیم که نبودن نص بر انتخاب حضرت علی علیه السلام  ذره‌ای از کمالات والای ایشان کم نمی‌کند و ماهیت و هدف تشیع اصیل و واقعی و جوهره اصلی این مذهب ظلم ستیز و پویا بر مبنای وجود نص بر انتخاب حضرت علی علیه السلام  نمی‌باشد. نکته قابل ذکر دیگر این که ما ساحت مقدس آفریدگار جهان را بالاتر از تمامی مخلوقات و حتی بالاتر از پیامبران و امامان و… می‌دانیم پس نباید برای کوبیدن حریف یا خوشایند اطرافیان و یا هر دلیل دیگر، دروغی بر خداوند وارد کنیم که گناه آن بسی بزرگتر و نابخشودنی‌تر است. ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا﴾ [الأنعام: ۲۱]. «کیست ظالم‌تر از آنکه بر خدا دروغ می‌بندد؟».

اینکه چرا حضرت عمر و حضرت ابوبکر با وجود شخص لایق‌تر از خود منصب خلافت را رها نکردند. مرا به یاد سخن دختر بچه‌ای می‌اندازد که می‌پرسید: چرا این فلسطینی‌ها بلد نیستند چکار کنند همه با هم اسلحه به دست بگیرند انصار حزب‌الله هم از لبنان حمله کند آنها از داخل و حزب الله هم از خارج و اسراییل را بگیرند. ایران هم که به آنها کمک می‌کند! برای ما پس از ۱۴۰۰سال، صدور حکم، بسیار راحت است ولی باید دید آیا در آن شرایط و در آن مکان و زمان و در بحران سقیفه، وضعیت به همین راحتی بوده یعنی اگر حضرت ابوبکر از خلافت کناره می‌گرفت حضرت علی علیه السلام  خلیفه می‌شد؟ بسیار بعید است سران مقتدر دو قبیله اوس و خزرج و حتی افراد مکاری که در تیره بنی‌امیه بودند چنین اجازه‌ای به یک نفر جوان ۳۳ ساله که تمامی بزرگان و دلاوران آنها را کشته بود می‌دادند[۱]. و تنها‌: مسن بودن و سالخورده بودن و همراهی همیشگی ابوبکر با پیامبر  صلی الله علیه و سلم و رابطه خویشاوندی او با پیامبر  صلی الله علیه و سلم و روحیه مصلحت نگر و نرم او و سخنی که او از زبان پیامبر گفت «الأئمه من قریش» و از همه مهم‌تر اینکه قبیله او در تعارضات سیاسی و منازعات قبیله‌ای هیچ جایگاهی در تاریخ عرب به خصوص قریش نداشته[۲]، و باز مهمتر از همه اینکه او در سقیفه حضور داشت توانست اکثریت را مجاب به پذیرفتن خلافت او کند (آن هم به سختی و دشواری و مخالفت‌های فراوان).

می‌دانیم که از نظر شیعه، عدالت یکی از شروط امام جماعت است و می‌دانیم که حضرت علی علیه السلام  پشت سر خلفاء نماز می‌خوانده‌اند. اگر غصب خلافت، مانع عدالت باشد این قضیه چگونه توجیه پذیر است؟ مگر اینکه به همان حیله قدیمی توریه و تقیه و مصلحت و مماشات و… متوسل شویم.

حضرت علی علیه السلام  در تمامی مواردی که از ایشان درباره خلافت حضرت عمر و حضرت ابوبکر سئوال شده مستقیم یا غیر مستقیم به سئوال کننده گفته‌اند این موضوع ربطی به تو ندارد و این امر را موضوعی بین خود و خلفاء تلقی کرده‌اند که ایشان آنرا بخشیده‌اند و در مواردی نیز به عدم حضور و غیبت خود در جمع سقیفه اشاره کرده‌اند یعنی ایشان به نحوه انتخابات معترض بوده‌اند و نه به اصل انتخابات.

در انتها در پاسخ ایرادهای بچه گانه شیعه و چشم بستن آنها بر موارد مثبت خلفاء، بایدگفت:

املاء ننوشته غلط ندارد.

[۱]– مگر اینکه مانند ابوسفیان نقشه‌هایی در سر داشته باشند.

[۲]– در قبیله قریش (که ابوبکر از تیره بنی تمیم بود) تعارض اصلی بر سر قدرت همیشه بین بنی‌هاشم و بنی امیه در جریان بوده و شاید برای همین بر سر ابوبکر مصالحه بعمل آمد. درست مانند نقطه مقابل که بین انصار تعارض بر سر قدرت بین قوم خزرج و اوس بوده است. تاریخ فقط ۲۵ سال بعد و هنگام خلافت حضرت علی و دردسرها و نبردهای خونین بین ایشان و معاویه، این نکته را به روشنی ثابت می‌کند. تاریخ قبل از ورود پیامبر نیز جنگ‌ها و کشمکش‌های فراوان بیم اوس و خزرج را ثبت کرده است.

مقاله پیشنهادی

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران @ahlesonnat_com https://t.me/ahlesonnat_com https://t.me/joinchat/AAAAAEL1eveEIme7q2AtCw