غدیر خم و شبهات پیرامون امامت

واقعیت غدیر خم

الحمدلله

اصل واقعه غدیر خم بدین صورت بوده که:

حدیث غدیر از مهمترین دلایل شیعه بر اولویت علی به خلافت است تا آن که درباره آن کتابی یازده جلدی تالیف شده که کتاب الغدیر است، و این حدیث را امام مسلم در صحیح خود از زید بن ارقم رضی الله عنه روایت کرده که گفت: در محل آبی به نام خمّ بین مکه و مدینه پیامبر در میان ما به سخنرانی ایستاد و بعد از حمد و ستایش خدا و موعظه گفت: اما بعد، ای مردم نزدیک است که فرستاده پروردگارم بیاد و من دعوت او را لبیک گویم و از میان شما بروم، من در میان شما دو چیز گران بها و مهم به یادگار می‌گذارم اول کتاب خدا که در آن هدایت و نور است، پس کتاب خدا را بگیرید و به آن چنگ زنید، و پیامبر به تمسک به کتاب خدا مردم را برانگیخت و تشویق کرد و سپس گفت: و اهل بیت خودم را در میان شما می‌گذارم شما را سفارش می‌کنم که در رفتار با اهل بیت من، خدا را مراعات کنید، و شما را سفارش می‌کنم که در رفتار با اهل بیت من خدا را مراعات کنید سه بار آنرا تکرار کرد. حسین (راوی حدیث از زید بن ارقم) به او گفت: اهل بیت او چه کسانی هستند ای زید؟ آیا زنانش از اهل بیت او نیستند؟

گفت: بله، ولی اهل بیت او کسانی هستند که صدقه و زکات برای آنها حرام است. گفت: آنها چه کسانیند؟ گفت: آنها آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس می‌باشند.

گفت: بر همه اینها صدقه حرام شده است؟ گفت: بله.( مسلم کتاب فضائل الصحابه حدیث ۲۴۰۸٫)

و ترمذی و احمد و نسائی در خصاص و حاکم این را اضافه کرده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: هر کس من مولای او هستم علی مولای او است. و اضافه‌های دیگر نیز روایت شده است که فرمود: بار خدایا دوست بدار هر کس را که او دوست می‌دارد، و دشمن بدار کسی را که با او دشمنی می‌کند، و یاری کن کسی را که او یاری می‌کند، و خوار کن کسی را که او خوار می‌کند، و او را مدار حق قرار بده.

مهم این است که حدیثی که در صحیح مسلم آمده در آن هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست ذکر نشده است، ولی این جمله را ترمذی و احمد و نسائی و حاکم و غیره با سندهای صحیحی از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت کرده‌اند، و اما اضافه‌های دیگر مانند بار خدایا دوستان او را دوست بدار و با دشمنان او دشمن باش، بعضی از علما این اضافه را صحیح قرار داده‌اند ولی در اصل صحیح نیست، و اما اینکه بار خدایا هر کس او را یاری می‌کند او را یاری کن و دشمنان او را خوار بدار و او را مدار حق قرار بده، دروغی است که به پیامبر صلی الله و سلم نسبت داده می‌شود.

اهل بدعت از این حدیث استدلال می‌کنند و می‌گویند علی جانشین بلافصل پیامبر است و می‌گویند گفته پیامبر صلی الله علیه وسلم که فرمود: هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، یعنی علی جانشین من است و مولی به معنای والی یعنی سروری که باید از او اطاعت کرد.

و همچنین از علی رضی الله عنه روایت شده که وقتی در رحبه در کوفه بود گفت: چه کسی از پیامبر ص شنید که در روز غدیر خم به من می‌گفت: هر کس من مولای او هستم پس علی مولای او است، آنگاه دوازده صحابی بدری گواهی دادند که ما شنیده‌ایم.

علت این سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم به علی چه بود ؟

شیعه می‌گویند پیامبر در محل غدیر خم در هوای بسیار گرم مردم را که تعدادشان بیش از صد هزار نفر بود جمع کرد تا این قضیه را برای آنها بیان کند که هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، و جمله‌های دیگری نیز به این اضافه می‌کنند.

علت این حدیث دو چیز بوده است :

اول: بریده بن الحصیب رضی الله عنه می‌گوید: خالد بن الولید کسی را پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم فرستاد تا کسی را بفرستد که خمس را بگیرد(چون پیامبر خالد را برای جنگ یمن فرستاده بود و او بعد از پیروزی کسی را پیش پیامبر فرستاد تا غنیمت را تقسیم کند.)، آنگاه علی آمد و خمس را گرفت و سپس کنیزی از خمس را انتخاب کرد و با آن همبستر شد، بریده می‌گوید: از علی متنفر بودم و او را دیدم که غسل کرده بود، به خالد گفتم: آیا این را نمی‌بینی؟! وقتی پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم آمدیم قضیه را با او در میان گذاشتم، پیامبر صلی الله علیه وسلم به من گفت: ای بریده آیا از علی متنفر هستی؟ گفتم: بله، فرمود: از او متنفر مباش او در خمس بیش از این حق دارد، در روایتی دیگر آمده است. که پیامبر به بریده گفت: هر کس من مولا و دوست او هستم علی هم مولا و دوست اوست.

دوم: بیهقی از ابی سعید روایت می‌کند که علی آنها را از سوار شدن بر شتران صدقه منع کرد، و فردی را به عنوان امیر آنها مقرر کرد و خودش قبل از آنها به سوی پیامبر صلی الله علیه وسلم حرکت کرد، سپس وقتی در میان راه آنها به او رسیدند دید که فردی که او آن را به عنوان امیر مقرر کرده به لشکریان اجازه داده که بر شتران سوار بشوند و دید که آثار سوار ش

دن از شتران نمایان است بنابراین علی خشمگین شد و نماینده‌اش را سر زنش کرد.

ابو سعید می‌گوید: وقتی ما با پیامبر صلی الله
علیه وسلم دیدار کردیم از سخت‌گیری علی به او شکایت کردیم، و در روایتی دیگر آمده است که لباسهایی بود که آنها می‌خواستند بپوشند اما علی آنها را منع کرد و اجازه نداد که آن لباس‌ها را بپوشند، آنگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: باز ایست ای سعد بن مالک (ابو سعید) و سخنان ناشایستی به برادرت علی نگو، سوگند به خدا که تو می‌دانی او کار درستی کرده است، این را ابن کثیر با سند جید براساس شروط نسائی روایت کرده است و بیهقی و غیره آن را بیان کرده‌اند.

و ابن کثیر می‌گوید وقتی حرف‌های زیادی درباره علی از طرف آن لشکری که علی آنها را از سوار شدن بر شتران صدقه منع کرده بود و لباسها را از آنها پس گرفته بود، گفته شد. پیامبر وقتی از حج بازگشت و مناسک آن را انجام داد در راه مدینه در جایی به نام غدیر خم ایستاد و سخنرانی کرد و دامان علی را پاک دانست و جایگاه او را بالا برد و به فضیلت او گوشزد کرد تا آنچه در دل بسیاری از مردم جای گرفته بود را دور کند.

پس سبب بیان این حدیث این بود که آنها درباره علی رضی الله عنه حرف زدند، و بنابراین پیامبر صلی الله علیه وسلم چیزی نگفت تا آن که به مدینه بازگشت چرا؟ چون این قضیه مخصوصاً به اهل مدینه ربط داشت چون کسانی که در مورد علی رضی الله عنه سخن گفته بودند از اهل مدینه بودند و آنها کسانی بودند که در جنگ با او همراه بودند.

غدیر خم محلی در جحفه است که تقریباً دویست و پنجاه کیلومتر از مکه فاصله دارد، و اینکه می‌گویند جایی است که از آن جا حجاج متفرق می‌شوند و هر یک به سویی می‌رود دروغ است. چون که محل جمع شدن حجاج مکه است، و از همان مکه از همدیگر جدا می‌شوند، و اهل مکه در مکه باقی می‌مانند، و اهل طائف به طائف بر می‌گردند، و یمنی‌ها به یمن و عراقی‌ها به عراق می‌روند، و همین طور هر کسی که حج خود را تمام می‌کند به شهرش باز می‌گردد و قبیله‌های عربی از همان جا به سمت خیمه‌های خود می‌روند، پس فقط اهل مدینه و کسانی که در راه مدینه می‌رفتند با پیامبر همراه بودند، و در میان اینها پیامبر سخنرانی کرد و گفت هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، اختلاف اهل سنت و شیعه در مفهوم و معنای کلمه مولا است، نه در اینکه پیامبر آن را گفته یا نگفته، شیعه می‌گویند من کنت مولاه یعنی کسی که من والی او هستم پس علی والی اوست، و اهل سنت می‌گویند مفهوم گفته پیامبر که من کنت مولاه فعلی مولاه، یعنی هر کس مرا دوست دارد علی را دوست بدارد و یاری کند، و به دلایل زیر مفهوم مولا همین است: به دلیل زیاداتی که اضافه بر این روایت شده‌اند و بعضی از علما آن را صحیح قرار داده‌اند، چنان که روایت شده که پیامبر بعد از آن فرمود: بار خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست می‌دارد، و دشمن بدار کسی را که با او دشمنی می‌کند. پس دوستی و دشمنی کردن، توضیحی است برای جمله (فعلی مولاه) یعنی مردم باید علی بن ابی طالب رضی الله عنه را دوست بدارند.

پیامبر صلی الله علیه و سلم به خاطر علی توقف نکرد، گرچه علی بیش از این مستحق بود، ولی منظور این است که پیامبر برای استراحت توقف کرد، زیرا سفر از مکه به مدینه سفری طولانی است که پنج تا هفت روز طول کشیده بود و چند بار پیامبر در آن برای استراحت توقف کرده بود، و پیامبر ص مردم را تذکر داد که به کتاب خدا چنگ زنند و اهل بیت او را گرامی بدارند و احترام و گرامی داشتن اهل بیت و نیز پیروی کردن از آنها بر آنان واجب است، سپس بعد از این پیامبر ص در مورد علی رضی الله عنه گوشزد کرد و فرمود: هر کس من مولای او هستم پس علی مولای او است.

حدیث بر امامت دلالتی ندارد، چون اگر پیامبر ص خلافت علی را بیان کند چنین کلمه‌ای را که احتمال همه این معانی را دارد نمی‌گفت و بلکه بهتر آن بود که می‌گفت: علی بعد از من جانشین من است، یا علی بعد از من امام است، یا می‌گفت: هر وقت من مُردم از علی بن ابی طالب اطاعت کنید، اما پیامبر چنین سخن قاطعی که اختلافی اگر پیدا شود را برای همیشه از بین می‌برد نگفت و بلکه فرمود هر کس من مولای او هستم پس علی مولای اوست.( نوری طبرسی یکی از علمای بزرگ شیعه می‌گوید پیامبر به صراحت نگفت که علی خلیفه اوست، بلکه با سخنانی مجمل که دارای معانی زیادی است و باید بوسیله قرینه یک معنی مشخص شود به خلافت علی اشاره کرد. فصل الخطاب ۲۰۵/۲۰۶٫)

خداوند متعال می‌فرماید: {فَالْیَوْمَ لَا یُؤْخَذُ مِنکُمْ فِدْیَهٌ وَلَا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَاکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ } (الحدید: ۱۵).

« پس امروز نه از شما فدیه‏ای پذیرفته می‏شود، و نه از کافران; و جایگاهتان آتش است و همان سرپرستتان می‏باشد; و چه بد جایگاهی است».

به خاطر شدت پیوستگی و همراهی دوزخ با کافران آن را مولا و دوست آنها نامیده است.

مولا

ت و دوست داشتن صفت همیشگی علی رضی الله عنه و مومنان علی را دوران حیات پیامبر و بعد از وفات پیامبر و بعد از وفات خود
علی همیشه دوست دارند، پس در حیات پیامبر صلی الله علیه وسلم مولا و دوست مومنان بوده است و بعد از وفات خودش نیز او را مومنان دوست دارند، پس او مولای ماست چنان که خداوند متعال می‌فرماید: {إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ}. (المائده: ۵۵).

«سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند; همانها که نماز را برپا می‏دارند، و در حال رکوع، زکات می‏دهند».

و علی از سران و بزرگان مؤمنان است.

اگر منظورپیامبر والی و سرپرست می‌بود نمی‌گفت: مولی، بلکه می‌گفت والی، چون کلمه مولی با کلمه والی فرق می‌کند والی از ولایت یعنی فرمانروایی، و مولی از ولایه یعنی محبت و یاری کردن است خداوند متعال می‌فرماید: {إِن تَتُوبَا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَهُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ} (التحریم: ۴).

«اگر شما دو زن (عایشه و حفصه) به درگاه خداوند توبه کنید، به راستی که دلهای شما از همدستی علیه پیامبر ص به توبه کردن مایل است و دستور خداوند را به سمع قبول دریافته است، و اگر با هم علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم متفق شوید، در حقیقت خدا یاور اوست، و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح، و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان او هستند».

خداوند متعال درباره قوم ابراهیم ؛ می‌فرماید: {إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِیُّ وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَاللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ} (آل عمران: ۶۸).

«سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند; همچنین) این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آورده‏اند (از همه سزاوارترند); و خداوند، ولی و سرپرست مؤمنان است».

و منظور این نیست که آنها حاکم و رئیس ابراهیم هستند بلکه ابراهیم امام و رئیس آنهاست.

امام شافعی در مورد حدیث زید می‌گوید: منظور محبت و دوستی اسلام است چنان که خداوند متعال می‌فرماید: {ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَأَنَّ الْکَافِرِینَ لَا مَوْلَی لَهُمْ}. (محمد: ۱۱). النهایه فی غریب الحدیث ۵/۲۲۸٫

«این (نصرت‌دادن‌ مؤمنان‌ و فرجام‌ نامیمون‌ برای‌ کفار) برای آن است که خداوند مولا و سرپرست کسانی است که ایمان آوردند; اما کافران مولایی و یاری ندارند».

پس حدیث بر این دلالت نمی‌کند که علی بعد از پیامبر خدا خلیفه است و بلکه بر این دلالت می‌کند که علی ولی از اولیای خداست که باید او را دوست داشت و یاری کرد.

۲- در مورد تعیین جانشین؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرد خاصی را بطور مشخص تعیین نکردند ولی می توان گفت که اشاراتی را برای تعیین ابوبکر رضی الله عنه داشته اند مثلا پیامبر صلی الله علیه وسلم هنگامی که بر بستر بیماری بودند و نمی توانستند نماز جماعت بپادارند،ابوبکر را برای امامت مسلمانان تعیین کردند و او چندین بار امام نمازگزاران بود( در حالیکه اگر واقعا علی را در غدیر غم به عنوان جانشین خود تعیین کرده بودند می بایست علی رضی الله عنه را نیز بعنوان امام مسلمانان برای ادای نماز جماعت تعیین می کردند اللخصوص در اواخر عمر پیامبر صلی الله علیه وسلم که با تعیین علی صحه ای را بر غدیر غم می گذاشتند ولی اینطور نبود و پیامبر صلی الله علیه وسلم ابوبکر رضی الله عنه را بعنوان امام نمازگزاران قرار دادند و این در حالی بود همیشه مسلمانان پشت سر پیامبر نماز می خواندند تا اینکه بر بستر بیماری قرار گرفتند و ایشان کسی را جز ابوبکر جانشین امامت خود بر نمازگزاران قرار نداد).

ولی به هر حال بصورت مشخص ابوبکر را نیز تعیین نکردند زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم می خواستند تا یارانش را یاد بدهد که حکومت را بصورت شورایی اداره کنند و ایشان به یاران خود اعتماد داشتند که بعد از وفاتنشان می تواند مشکلات را براحتی حل نمایند که همانطور هم شد و وقتی مسلمانان ابوبکر را انتخاب کردند همگی با وی بیعت کردند و کسی مخالف نبود طوری که شیعه می گوید مسلمانان دچار اختلاف شدند و این ادعاها دروغی بیش نیست.

یک نکته هم لازمست که گفته شود و آن اینکه : می گویند اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم کسی را مشخصا جانشین خود قرار نداد پس چرا ابوبکر عمر را جانشین خود کردند.

این شبهه اشتباه است زیرا ابوبکر هرگز به صورت قطعی عمر را جانشین خود نکردند و بلکه ابوبکر در آخر عمر خود عمر را کاندیدای خلافت کردند و به مسلمانان معرفی کردند که عمر می تواند امر خلافت را بر عهده بگیرد و با اینکار خواست تا نامزد خود را به مسلمانان بشناساند ولی هرگز نگفتند که عمر بعد من خلیفه است بلکه اشاره نمودند که ایشان یعنی عمر می تواند جانشین من باشد(اگر شما نیز با وی بیعت کنید) و این امر ایرادی ندارد که کسی بعد از خود کاندیدای مورد پسند خود را معرفی کند تا در صورت کسب موافقت دیگران خلیفه شود چنانکه عمر بعد از وفات ابوبکر به مسلمانان مراجعه کرد تا ببیند آیا او را قبول دارند یا خیر.

۳- آیت ولایت

خداوند متعال می‌فرماید: {إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ}. (المائده: ۵۵).

«سرپرست و ولی و دوست شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند; همانها که نماز را برپا می‏دارند، و در حال رکوع، زکات می‏دهند (مراد از رکوع: خشوع‌ و خضوع‌ برای‌ خداست. یعنی: نماز را در حالی‌که‌ خاشع‌ وخاضع‌اند برپا می‌دارند، و زکات‌ را در حالی‌ که‌ بر فقرا تکبر نورزیده‌ و برآنان ‌برتری‌ نمی‌جویند، می‌پردازند پس‌ ایشان‌ پیوسته‌ فروتن‌اند)».

در تفسیر این آیه حدیثی از علی رضی الله عنه بیان کرده‌اند که او در نماز در حال رکوع بود، و در این هنگام فقیری آمد و صدقه می‌خواست و گفته‌اند که زکات می‌خواست آنگاه علی دستش را دراز کرد و فقیر انگشتری را که در دست علی بود از دست علی رضی الله عنه گرفت، و خداوند آیه نازل کرد که: « إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ». می‌گویند کسی جز علی در حال رکوع زکات نداده است پس علی ولی است و او خلیفه می‌باشد.

پاسخ به استدلال آنها:

اولاً این داستان سند صحیحی ندارد، و ثابت نیست که علی در حال رکوع انگشترش را صدقه کرده باشد، آنها می‌خواهند با این داستان علی را ستایش کنند اما در حقیقت آنها او را مذمّت می‌کنند، چون خداوند متعال می‌فرماید: {قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ *الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ}. (المؤمنون: ۱ ـ۲).

«مؤمنان رستگار شدند آنها که در نمازشان خشوع دارند».

و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: نماز انسان را به خودش مشغول می‌کند.بخاری و مسلم

پس چگونه برای علی رضی الله عنه که از سران خاشعان و پیشوایانشان است می‌پسندیم که در حال نماز صدقه بدهد، آیا علی نمی‌توانست منتظر بماند تا نمازش تمام شود و سپس صدقه بدهد؟ طبیعی است که او می‌توانست، و اولی این است که انسان تا جایی که می‌تواند در نمازش خشوع و خضوع داشته باشد، و چنین کارهایی را برای بعد از نماز بگذارد.

دوم: اصل در زکات این است که باید زکات دهند. خودش آن را ببرد و بدهد، نه اینکه منتظر باشد تا جوینده زکات بیاید. به نظر شما کدام بهتر است این که خودت به پرداختن زکات خود بشتابی، یا اینکه در خانه‌ات بنشینی و زکات مالت پیش خودت باشد و منتظر بمانی تا بینوایان در خانه‌ات را بزنند و آنگاه زکات را بپردازی؟ تردید نیست که شیوه اول بهتر است.

سوم: اینکه علی در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم فقیر بود، بنابراین فقط یک زره را به عنوان مهریه فاطمه داد، و مالی نداشت که به عنوان مهریه بدهد، و فقیر بود، و زکات بر کسی مانند علی واجب نبود و در دوران پیامبر ص زکات بر او واجب نبود.

چهارم: در این دادن زکات در حال رکوع ستایش نشده است، و اگر چنین می‌بود هر انسانی که در حال رکوع زکات می‌داد مورد ستایش قرار می‌گرفت، و دادن زکات در حال رکوع سنّت می‌بود، چون خداوند کسی را که در حال رکوع زکات را می‌دهد ستوده است، پس سنت این می‌شد که انسان زکات را در حال رکوع بدهد، و هیچ کس چنین نگفته است.

پنجم: خداوند بر پاداشتن نماز را بیان کرد، و بر پاداشتن نماز غیر از ادای آن است، چون که بر پاداشتن نماز چنان که عبدالله بن عباس می‌گوید این است که نماز را همان گونه بخواند که پیامبر خوانده است، یعنی با طهارت کامل و با رکوع و سجده درست، و با فروتنی، این را می‌گویند بر پاداشتن نماز، وقتی نماز را بیان کرد پس چرا می‌گوید (وهم راکعون) چگونه رکوع را بعد از بیان اقامه نماز تکرار می‌کند؟ بنابراین تردیدی نیست که ذکر رکوع در آخر به معنی فروتنی برای خداست، چنان که خداوند متعال درباره داود ؛ می‌فرماید:{قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَی نِعَاجِهِ وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِیلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعًا وَأَنَابَ} (ص: ۲۴).

«(داود گفت) مسلماً او با درخواست یگانه میش تو برای افزودن آن به میش‌های خود، به تو ستم روا می‌دارد. اصلاً بسیاری از آمیزگاران و کسانی که با یکدیگر سر و کار دارند، نسبت به همدیگر ستم روا می‌دارند، مگر آنان که واقعاً مؤمنند و کارهای شایسته می‌کنند ولی چنین کسانی هم بسیار کم و اندک هستند. داود گمان برد که ما او را آزموده‌ایم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به سجده افتاد و توبه کرد».

داود به سجده افتاد اما به خاطر فروتنی و خضوع او برای خدا، خداوند می‌گوید راکعاً، و چنان که خداوند متعال می‌فرماید: {وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ارْکَعُوا لَا یَرْکَعُونَ} (المرسلات: ۴۸).

«و وقتی به آنها گفته می‌شود فروتنی کنید و تسلیم فرمان الهی شوید فروتنی نمی‌نمایند».

و همچنین درباره مریم می‌گوید: {یَا مَرْیَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَاسْجُدِی وَارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ} (آل عمران: ۴۳).

«ای مریم همیشه خاشعانه به اطاعت و عبادت پروردگارت مشغول شو و در برابر امر الهی خضوع و فروتنی کن».

مریم همیشه مشغول عبادت بود و نماز جماعت بر او واجب نبود بنابراین منظور خداوند در این آیه این نیست که مستحب است که انسان زکات را در حال رکوع بپردازد.

ششم: سبب نزول این آیه چنان که ابن جریر در تفسیرش می‌گوید این است که وقتی بنی قینقاع به پیامبر صلی الله علیه وسلم خیانت کردند نزد عباده بن صامت رضی الله عنه رفتند، و از او خواستند که با آنها باشد اما او آنها را ترک کرد و با آنها مخالفت و دشمنی ورزید و خدا و پیامبرش را به دوستی گرفت آنگاه خداوند این آیه را نازل کرد: {إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ}. (المائده: ۵۵). تفسیر طبری ۶/۱۷۸٫

«سرپرست و ولی و دوست شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند; همانها که نماز را برپا می‏دارند، و در حال رکوع، زکات می‏دهند (مراد از رکوع: خشوع‌ و خضوع‌ برای‌ خداست. یعنی: نماز را در حالی‌که‌ خاشع‌ وخاضع‌اند برپا می‌دارند، و زکات‌ را در حالی‌ که‌ بر فقرا تکبر نورزیده‌ و برآنان ‌برتری‌ نمی‌جویند، می‌پردازند پس‌ ایشان‌ پیوسته‌ فروتن‌اند)».

یعنی آنها در همه کارهایشان برای خدا فروتن هستند، و بنابراین در اول این آیات خداوند می‌فرماید: {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَی أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ} (المائده: ۵۱).

«ای کسانی که ایمان آورده‏اید! یهود و نصاری را ولی (و دوست و تکیه‏گاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند; و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند; خداوند، جمعیت ستمکار را هدایت نمی‏کند».

یعنی عبدالله بن ابی بن سلول، چون که او با بنی قینقاع دوستی داشت، و وقتی بنی قینقاع با پیامبر ص دشمن شدند عبدالله بن ابی بن سلول با آنها دوستی کرد و آنها را یاری کرد و در کنارشان ایستاد، و پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم رفت و برای آنها سفارش کرد، اما عباده بن صامت رضی الله عنه از آنها بیزاری جست و آنها را ترک کرد، بنابراین خداوند آیه نازل کرد: {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَی أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ} (المائده: ۵۱). سپس بعد از آن خداوند صفت مؤمنان را که عباده بن صامت و هر کسی از او پیروی کند می‌باشند بیان کرد و فرمود: {إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ} (المائده: ۵۵). پس این آیه درباره عباده بن صامت رضی الله عنه نازل شده است.

هفتم: هر کس می‌تواند چنین ادعایی بکند، بنابراین دوستداران معاویه می‌توانند بگویند این آیه درباره معاویه نازل شده و حدیثی دروغین ارائه بدهند چنان که دیگران حدیثی دروغین از علی روایت می‌کنند، و دوستداران عثمان می‌توانند یک حدیث دروغین بیاورند و بگویند درباره عثمان نازل شده است.

هشتم: به فرض اینکه آیه درباره علی نازل شده باشد باز هم بر خلافت و جانشینی بعد از پیامبر صلی الله علیه وسلم دلالت نمی‌کند، و بلکه بر این دلالت می‌کند که ما باید علی بن ابی طالب را دوست بداریم، و ما او رضی الله عنه را دوست می‌داریم.

نهم: آیه با کلمه جمع آمده، و علی یک نفر است، گرچه‌ ما می‌پذیریم که ممکن است کلمه به صورت جمع بیاید و منظور از آن واحد باشد، اما اصل این است که هر گاه کلمه به صورت جمع بیاید منظور از آن جمع است، مگر آن که قرینه‌ای باشد و در اینجا قرینه‌ای وجود ندارد.

دهم: شیعه می‌گویند: در آیه {إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ}. (المائده: ۵۵). انما حرف حصر است بنابراین خلافت کسانی که پیش از علی خلیفه بوده‌اند (منظورشان ابوبکر و عمر و عثمان است) باطل است.

اول که ما ثابت کردیم که این آیه درباره علی رضی الله عنه نازل نشده است، و به فرض آن که انما حرف حصر است و خلافت ابوبکر و عمر وعثمان را باطل قرار می دهدپس همچنین وقتی که برای حصر باشد خلافت حسن و حسین و علی بن حسین و محمد باقر و جعفر و غیره را باطل قرار می‌دهد.

والله اعلم

مقاله پیشنهادی

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران @ahlesonnat_com https://t.me/ahlesonnat_com https://t.me/joinchat/AAAAAEL1eveEIme7q2AtCw