علمای امامیه بر قضیه‌ی تحریف متفق هستند

کسانی از امامیه که به تحریف معتقدند، دودست‌هاند:

علمایانی که هدفشان نابودی دین است: می‌دانند که حفظ دین به طور کل بنا بر اساس حفظ قرآن از کاستی و افزایش است؛ لذا با اثبات حفظ قرآن همه‌ی اصول دین اثبات خواهد شد و با نابودی آن، همه‌ی این اصول از بین خواهند رفت.

اکنون به این راز پی بردی که حجت خداوند بر خلقش به خاطر آن آغاز شده و آن تحریر این قضیه‌ی مهم قبل از هر چیز دیگری است:

﴿ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ٢﴾ [البقره: ۲].

«این کتاب هیچ گمانی در آن نیست و راهنمای پرهیزگاران است».

سپس دوباره به اثبات آن می‌پردازد:

﴿وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ٢٣﴾ [البقره: ۲۳].

«اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کرده‌ایم، دچار شک و دودلی هستید، سوره‌ای همانند آن را بسازید (و ارائه دهید) و گواهان خود را بجز خدا (که بر صدق قرآن گواهی می‌دهد) فرا خوانید (تا بر صدق چیزی که آورده‌اید و همسان قرآنش می‌دانید، شهادت دهند) اگر راستگو و درستکارید».

زیرا این علمایان متوجه شده‌اند که بزرگترین غصه درون آنان، هنگامی است که درباره‌ی اصلی از اصول دین که اضافه کرده‌اند، نص صریح از آن‌ها خواسته ‌می‌شود، از این‌رو برای این‌که خود را راحت کنند اعلام داشته‌اند که در قرآن کاهش و افزایش به‌ عمل آورده‌ شده‌ است و بدین جهت بر نقصان نه افزایش قرآن تأکید می‌کنند!

عوامی که این علمایان آن‌ها را دچار لغزش کرده‌اند:

بعد از این‌که‌ اعتقاد به خیانت اصحاب در نقل کتاب در آنان راسخ و پدیدار شد از آنجایی که طعن در ناقل را جائز دانسته‌اند، طعنه زدن به منقول را نیز آسان گرفته‌اند که در واقع این همان مقصود آن‌هاست.

آیا درک کردی رازی را که قرآن به دلیل آن، بر عدالت صحابه و وجوب اتباع و اخذ دین از آن‌ها تأکید می‌کند. این غصه و ناراحتی دوم است، و پیوسته با وارونه کردن مراد قرآن یعنی با مخدوش کردن اصحاب مواجه هستند. این چیزی است که به آسانی به اعتقاد به تحریف قرآن، و به همراه آن سنت یعنی احادیث نبوی منجر می‌شود؛ ولی در مورد سنت همه‌ی آن‌ها بنا به عقیده‌شان به تحریف آن تصریح کرده‌اند، و همراه آن به سببی که به خاطر آن به چنین چیزی معتقد شده‌اند را نیز تصریح می‌کنند، می‌گویند: دلیل این عقیده عدم موثق بودن ناقلان سنت است که اولین ناقلان سنت صحابه هستند. درباره‌ی قرآن هم هنگام بیان عقیده‌شان در مورد آن به خاطر فضاحت و شناعت این نظر، ناواضح سخن می‌گویند. در حالی هر دوتای این امر یک علت دارد و آن، خیانت در نقل است. کسی که با خود منطقی باشد از همان دلیل تحریف سنت برای تحریف قرآن نیز استفاده می‌کند و کسی که قایل به تناقض علت این دو باشد، به خاطر نادانی و جهل اوست.

کسانی که از میان امامیه درباره‌ی تحریف سخن نمی‌گویند جز اندکی از آنان همگی جزء جاهلان هستند و یا کسانی هستند که متوجه تناقض بین نپذیرفتن سنت جهت خیانت در نقل و پذیرفتن قرآن با خیانت در آن، نیستند.

اما علما همه بر این نظریه موافق‌اند خواه به صورت تصریح یا با اشاره که ما برای این دو دلیل داریم؛ دلیلی اجمالی و دلیلی تفصیلی:

دلیل اجمالی: منکرین تحریف در ظاهر کسی را که معتقد به تحریف باشد، تکفیر کرده و خارج از ملت اسلام می‌دانند[۱]. حال اگر در آنچه می‌گویند راستگو باشند به کفر آن دسته از علمایانی که معتقد به تحریف هستند، تصریح کرده‌اند؛ گفتنی است که آنان تعدادشان زیاد و کلامشان مستقیم و صریح است. و برخی از آنان تکفیر را متوجه‌ یک نویسنده‌ی مخصوص کرده‌ است، اما در طول تاریخشان یکی از منکرین پیشین یا تازه را ندیدیم که یکی از قائلین به تحریف را تکفیر کنند! و بلکه بالاتر از این بی‌پروا از آن‌ها دفاع می‌کنند و بیشترین اعتبار را به آنان می‌دهند.

به عنوان مثال: کلینی، مفید، مجلسی و طبرسی (لعنه الله علیهم) را در نظر بگیرید!

اما دلیل تفصیل: کتب این گروه مملو و آکنده از این عقیده است و اینک شواهدی قاطع برای آنچه که می‌گویم.

[۱]– بر محققین معلوم است که هیچ قول مشخصی از هیچ عالم معتبری از علمای امامیه در هیچ کدام از منابعشان در مورد تکفیر کسی از علمایانشان که معتقد به تحریف باشد، به طور قطعی وجود ندارد، جز آنکه هنگام در تنگنا افتادن مطلب را تعمیم می‌دهند اما با واقعیت مطابقت ندارد.

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …