عدم همنشینی با اهل بدعت

۱- بغوی رحمه الله پس از ذکر حدیث کعب بن مالک در «شرح السنه»، در بیان اجتناب از اهل بدعت و ترک آنها می گوید: «این حدیث صحیح است. و بیانگر آن است که ترک اهل بدعت برای همیشه می باشد. و رسول خدا در مورد کعب و یارانش از نفاق می ترسید. آنگاه که از خروج برای جهاد همراه او سرپیچی کردند. پس به ترک و دوری از آنها امر نمود. تا اینکه خداوند متعال پذیرفنه شدن توبه ی آنها را نازل کرد و رسول خدا برائت آنها را دانست. پیوسته صحابه و تابعین و پیروان آنها و علمای سنت بر دشمنی با اهل بدعت و ترک و دوری از آنها اتفاق نظر و اجماع داشته اند».[۱]

۲- ابن بطه در «الابانه» از ابوعثمان روایت می کند که: «مردی از بنی یربوع که به او صبیغ گفته می شد از عمر بن خطاب در مورد «الذاریات» و «النازعات» و «المرسلات» یا یکی از آنها سوال کرد… عمر به او گفت: سرت را لخت کن! پس سرش را لخت کرد که مو داشت. پس فرمود: اگر سرت را تراشیده[۲] می یافتم، بر آن می کوبیدم. ابوعثمان می گوید: سپس به اهل بصره نامه نوشت که با او همنشین نشوند. یا اینکه گفت: «به سوی ما نامه نوشت که با او ننشینیم. ابوعثمان می گوید: اگر صد نفر بودیم و او همراه ما می نشست، از او دور می شدیم».[۳]

۳- ابن عباس می گوید: «با اهل بدعت همنشین نشوید. همنشینی با آنها قلب را بیمار می کند».[۴]

۴- ابوقلابه رحمه الله می گوید: با اهل بدعت نشست و برخاست و مجادله نکنید. می ترسم که شما را آغشته به گمراهی کنند یا اینکه در دین به چیزی آلوده کنند که خود بدان آلوده شده اند».[۵]

۵- حسن بصری می گوید: «با اهل بدعت همنشینی و مجادله نکنید و چیزی از آنها نشنوید».[۶] و روایت است که حسن بصری از همنشینی با معبد جهنی نهی کرده و می گفت: «با او ننشینید که او گمراه و گمراه کننده است».[۷]

۶- و از محمد بن سیرین روایت شده که دو نفر از اهل بدعت بر وی وارد شده و گفتند: «ای ابوبکر، حدیثی را برای تو یادآور شویم؟ گفت: نه؛ گفتند: پس آیه ای از قران برایت بخوانیم؟ گفت: نه؛ یا باید مرا ترک کنید یا قطعا من برمی خیزم (و مجلس را ترک می کنم.)»[۸]

۷- و از بشر بن حارث روایت است که در مورد جهمیه می گوید: «با آنها همنشین نشوید و سخن نگویید. چون بیمار شدند به عیادت شان نروید و اگر مردند برای تشییع جنازه شان حاضر نشوید. چگونه از دیدگاه خود باز نمی گردند درحالی که شما چنین رفتاری با آنها دارید؟»[۹]

۸- امام احمد می گوید: «اصول سنت نزد ما تمسک به راه و روش اصحاب رسول الله  صلی الله علیه و سلم و اقتدا به آنها و ترک بدعت – و هر بدعتی گمراهی است- و ترک مجادله و همنشینی با اهل بدعت و ترک جدال و نزاع و لجبازی در دین می باشد».[۱۰]

۹- و عبدالرحمن بن ابو حاتم رازی رحمه الله می گوید: «شنیدم که پدرم و ابوزرعه به دوری از اهل بدعت و گمراهی و ترک آنها امر می کردند. و به شدت در این مورد تأکید داشتند. و از نوشتن کتاب  بر مبنای رأی و نظر و بدون ذکر احادیث و روایات منع کرده و از همنشینی با اهل کلام و تأمل در کتاب های متکلمین نهی می کردند و می گفتند: هرگز اهل کلام رستگار نمی شوند».[۱۱]

 

 

[۱] – شرح السنه: ۱/۲۲۶-۲۲۷

[۲] – یعنی اگه سرت تراشیده بود قطعا از خوارج بودی که یکی از نشانه های ظاهری آنها تراشیدن موی سر می باشد. چنانکه از رسول خدا  صلی الله علیه و سلم ثابت است که: «مردمانی از مشرق خارج می شوند که قرآن می خوانند اما از گردن های شان بالاتر نمی رود؛ چنان از دین خارج می شوند که تیر از کمان خارج می شود. و به دین باز نمی گردند مگر اینکه تیر به کمان بازگردد. نشانه ی ظاهری آنها تراشیدن موی سر است. مسند احمد: ۱۱۶۱۴؛ بخاری: ۷۵۶۲؛

[۳] – الابانه الکبری: ۲/۴۱۴

[۴] – صحیح آجرّی در الشریعه؛ ص: ۱۶؛ ابن بطه، ابانه الکبری: ۲/۴۳۸

[۵] صحیح؛ دارمی: ۱/۱۲۰؛ لالکائی، شرح اصول اعتقاد اهل السنه: ۱/۲۴۴

[۶] – همان: ۱/۱۳۳

[۷] – آجرّی، الشریعه، ص: ۲۴۳

[۸] – دارمی: ۱/۱۲۰؛ عبدالله بن احمد در السنه: ۱/۱۳۸؛ آجرّی در الشریعه، ص: ۵۷

[۹] – آجرّی، الشریعه، ص: ۷۹

[۱۰] – لالکائی، شرح اصول اعتقاد اهل السنه: ۱/۱۵۶

[۱۱] – همان: ۱/۱۷۹؛ و نصرالمقدسی در مختصر الحجه، ص: ۴۷۰

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …