ضرب المثل­ های عقلی در قرآن کریم

  قرآن برای ردّ مخالفین و منکرین به ضرب المثل های عقلی استناد کرده و آن­ها را عرضه می ­دارد. این نوع بیان از ادلّه ­ی بسیار قوی برای ارائه ­ی مدرک و برهان است. قرآن در جاهای فراوانی به این مسئله پرداخته است: مثلاً در قرآن می­ خوانیم: {وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآَنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ}: (و در این قرآن از هر گونه مثَلى براى مردم آوردیم، باشد که آنان پند گیرند)[۱]. پس در قرآن برای کسانی که بخواهند در آن تدبر کرده و بیندیشند، مثال­های فراوانی زده شده است. با این وجود دیگر مردم از رجوع به روش­های کلامی بی­ نیاز و خودکفایند. قرآن نهایتِ آن ­چه را متکلمین ذکر کرده­ اند ، خلاصه­ تر، بهتر و کامل­ تر آورده است. الله متعال می­ فرماید:{اللَّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِیزَانَ}: (الله همان ذاتی است که کتاب و میزان را به حق فرود آورد)[۲]. قرآن مصدر و سرچشمه ­ی حق است؛ و میزان، همان عدل و دادی است که قرآن آن را آورده است. کسی نپندارد که حق در غیرِ قرآن یافت می ­شود و عدل نیز هم­چنین. هر کس که به دنبال حق و عدل می ­گردد بر اوست که به قرآن بازگردد و در آن بیندیشد و تدبّر نماید. و می ­فرماید: {فَلا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا}: (پس، از کافران اطاعت مکن، و با قرآن با آنان به جهادى بزرگ بپرداز)[۳]. این آیه دلیل روشن و واضحی در به کارگیری قرآن در دعوت به سوی الله، محقق نمودن حق و خط بطلانی بر ابهامِ انسان­ های مشکوک، انحرافِ گمراهان و انکارِ منکرین است. در این کتاب، عقاید همراه با ادلّه و ردّ ابهام از آن بیان شده است[۴]. در قرآن آمده است: {وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآَنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلا}: (و به راستى در این قرآن، براى مردم از هر گونه مَثَلى آوردیم، و انسان بیش از هر چیز سرِ جدال دارد)[۵]. و نیز: {وَلا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرًا}: (و هیچ مَثَلی بر (ضد) تو نمی آورند، مگر آن­که ما حق را و نیکوترین تفسیر را برای تو می ­آوریم)[۶]. منظور این آیه چنین است: ای محمد مشرکین و هم­ کیشانشان هرگز سخنی که آن را آراسته و زینت داده اند و باطلی را با آن در هم آمیخته ­اند و یا اعتراض نابجایی که نموده اند را، برایت نمی ­آورند مگر این­که ما سخنی حق و درست می­ آوریم که باطل آنان را می­ راند و ابهامشان را نابود کرده و اعتراضشان را می ­شکند. و در بیان، بسی بهتر و مفصل ­تر می ­باشد[۷]. به عنوان مثال، برای فرق میان مؤمن موحد و مشرک کافر مثالی حسی می­ آورد که عقل آن را درک می­کند: الله چنین می­ گوید: {ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلا مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ شُرَکَاءَ فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنْتُمْ فِیهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ}: ([الله] براى شما از خودتان مَثَلى زده است: آیا در آن­ چه به شما روزى داده‌ایم شریکانى از بردگان­تان دارید که در آن [مال با هم‌] مساوى باشید و همان ­طور که شما از یک­دیگر بیم دارید از آن­ها بیم داشته باشید؟ این­گونه، آیات خود را براى مردمى که مى‌اندیشند، به تفصیل بیان مى‌کنیم)[۸]. و: {ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا رَجُلا فِیهِ شُرَکَاءُ مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ}: (الله مثَلى زده است: مردى است که چند خواجه­ ی ناسازگار در او شرکت دارند و مردى است که تنها فرمان­برِ یک مَرد است. آیا این دو در مثَل یک سان­ند؟ سپاس الله را. [نه،] بلکه بیشترشان نمى‌دانند)[۹]. و آیه ­ی: {اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَادِّی رِزْقِهِمْ عَلَى مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَوَاءٌ أَفَبِنِعْمَهِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ}: (الله بعضى از شما را در رزق و روزى بر بعضى دیگر برترى داده است. وکسانى که فزونى یافته‌اند، روزىِ خود را به زیردستان خود نمى‌دهند تا در آن با هم مساوى باشند. آیا باز نعمت الله را انکار مى‌کنند؟)[۱۰].آیه­ ی دیگر: {ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا عَبْدًا مَمْلُوکًا لا یَقْدِرُ عَلَى شَیْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَم لا یَقْدِرُ عَلَى شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ}: (الله مَثَلى مى‌زند: بنده‌اى است زَرخرید که هیچ کارى از او برنمى‌آید. آیا [او] با کسى که به وى از جانب خود روزى نیکو داده‌ایم، و او از آن [روزی] در نهان و آشکار انفاق مى‌کند یکسان است؟ سپاس شایسته الله است. [نه،] بلکه بیشترشان نمى‌دانند. و الله مَثَلى [دیگر] مى‌زند: دو مَردند که یکى از آنها لال است و هیچ کارى از او برنمى‌آید و او سربارِ آقای خویش مى‌باشد. هر جا که او را مى‌فرستد خیرى به همراه نمى‌آورد. آیا او با کسى که به عدالت فرمان مى‌دهد و خود بر راه راست است، یکسان است؟)[۱۱]                      

 

[۱]  زمر / ۲۷٫

[۲]  شوری / ۱۷٫

[۳]  فرقان / ۵۲٫

[۴]  منهج علماء الحدیث و السنه، مصطفی حلمی، (ص ۱۴۹ – ۱۵۰)، به نقل از تفسیر امام الجزائری السلفی عبدالحمید بن بادیس :، (ص ۴۲۱ و ۴۲۹).

[۵]  کهف / ۵۴٫

[۶] فرقان / ۳۳٫

[۷]  قبلی.

[۸] روم / ۲۸٫

[۹]  زمر / ۲۹٫

[۱۰] نحل / ۷۱٫

[۱۱]  نحل / ۷۵ – ۷۶٫

مقاله پیشنهادی

فضیلت سفارش به قرآن

عَنْ طَلْحَهَ ابْنِ مُصَرِّفٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِی أَوْفَى: آوْصَى النَّبِیُّ صلی الله …