شمه‏ ای از فضائل اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و سلم

ایمان داریم که محمد صلی الله علیه و سلم برای تمام کردن مکارم اخلاق برگزیده شده و خداوند وی را به بهترین شیوه تربیت کرده است و از خلق و خوی و آداب وی این بود که با کسی که از وی می‏برید رابطه برقرار می‏کرد، و به کسی که حقی را از او منع می‏کرد می‏بخشید، از کسی که در حقش ظلم روا داشته بود می‏گذشت،با کسی که با او بدرفتاری می‏کرد به نیکی رفتار می‏کرد، به بزرگترها احترام می‏گذاشت و با کوچکترها به مهربانی رفتار می‏نمود و تا آنجا که می‏توانست از خشم و غضب پرهیز می‏فرمود مگر به خاطر خدا.

خداوند پیامبرش را چنین مدح می‏فرماید:

﴿ وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٖ ۴ ﴾ [القلم: ۴].

«‏تو دارای خوی سترگ (یعنی صفات پسندیده و افعال حمیده) هستی». ‏

در مورد اخلاق پیامبر صلی الله علیه و سلم از عایشه، مادر مؤمنین، سؤال شد ایشان در جواب گفتند: اخلاق وی قرآنی بود. [مسلم].

پیامبر صلی الله علیه و سلم مجسمه‏ی زنده‏ای بود از قرآن برای دعوت مردم به مکارم اخلاق. از عبدالله پسر عمرو روایت شده است که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم بداخلاق و دشنام‏دهنده نبود و همیشه می‏فرمود: بهترین شما بااخلاق‏ترینتان است. [مسلم و بخاری].

از انس پسر مالک روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم دشنام‏دهنده و بداخلاق و نفرین‏‏کننده نبود و هنگامی که یکی از ما را در حال سرزنش دیگری می‏دید می‏فرمود: او را چه شده است؟ صورتش خاک‏آلود شود! [بخاری].

دشنام یعنی هر گفتار، رفتار و صفتی که از حد خودش بیرون رود و به زشتی برسد، گفته می‏شود: «طویل فاحش الطول» فلانی خیلی دراز است یعنی قدش از حد اعتدال خارج شده است اما بکار بردن کلمه‏ی «فحش» در گفتار بیشتر است، متفحش با تشدید بر کسی اطلاق می‏شود که کاری را عمداً، فراوان و با تکلف انجام می‏دهد.

از انس روایت شده است که گفت ده سال خدمتگذار پیامبر صلی الله علیه و سلم بودم یک بار از ایشان نشنیدم که حتی به من اُف بگوید یا بگوید چرا این کار را انجام دادی، یا ای کاش این کار را انجام نمی‏دادی. [مسلم و بخاری].

خداوند در آیه‏ی ۱۹۹ سوره‏ی اعراف می‏فرماید:

﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ ١٩٩﴾ [الأعراف: ۱۹۹].

«‏گذشت داشته باش و آسانگیری کن و به کار نیک دستور بده و از نادانان چشم‌پوشی کن». ‏

خداوند به پیامبر دستور می‏دهد که مردم را عفو کند و اگر مورد ظلم واقع شد گذشت کند و به کسی که او را منع می‏کند بخشش کند و با افرادی که با او قطع رابطه می‏کنند بپیوندد.

و می‏فرماید: ﴿وَلَا تَسۡتَوِی ٱلۡحَسَنَهُ وَلَا ٱلسَّیِّئَهُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَهٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ ٣۴ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٣۵﴾ [فصلت: ۳۴-۳۵].

«‏نیکی و بدی یکسان نیست. (هرگز بدی را با بدی، و زشتی را با زشتی پاسخ مگوی. بلکه بدی و زشتی دیگران را) با زیباترین طریقه و بهترین شیوه پاسخ بده. نتیجه‏ی این کار، آن خواهد شد که کسی که میان تو و میان او دشمنانگی بوده است، به ناگاه همچون دوست صمیمی گردد.‏ به این خوی (و خلق عظیم) نمی‌رسند مگر کسانی که دارای صبر و استقامت باشند، و بدان نمی‌رسند مگر کسانی که بهره‏ی بزرگی (از ایمان و تقوا و اخلاق ستوده) داشته باشند». ‏

خداوند مؤمنین را به صبر در موقع خشم و غضب، بردباری به هنگام جهل، و عفو و بخشش در مقابل بدی فرمان می‏دهد، اگر این کار را کردند خداوند آنان را از گزند شیطان محفوظ می‏نماید و دشمنان را برای آنها همانند دوست صمیمی خاضع و فروتن می‏سازد چون انسان اگر بدی را با خوبی جواب دهد، نتیجه‏ای جز دوستی صمیمانه ندارد.

خداوند در آیه‏ی ۱۳۴ سوره‏ی آل‏عمران مؤمنین را اینگونه تمجید می‏فرماید:

﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡکَٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ وَٱلۡعَافِینَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٣۴﴾ [آل عمران: ۱۳۴].

«آن کسانی که در حال خوشی و ناخوشی و ثروتمندی و تنگدستی، به احسان و بذل و بخشش دست می‌یازند، و خشم خود را فرو می‌خورند، و از مردم گذشت می‌کنند، و (بدین وسیله در صف نیکوکاران جایگزین می‌شوند و) خداوند (هم) نیکوکاران را دوست می‌دارد». ‏

یعنی وقتی که خشمشان برافروخته می‏شود آن را پنهان می‏کنند و کسی را که در حق آنها بدی می‏کند عفو می‏کنند، کسی که خشم و غضب خود را فرو نشاند در حالی که قادر بر اعمال آن ‏باشد خداوند درون وی را پر از آرامش و ایمان می‏کند و هیچ کس جرعه‏ای را بخاطر رضای خدا برتر از جرعه‏ی فرو نشاندن خشم ننوشیده است، کسی که خواهان صعود و ترفیع درجات معنوی است باید کسی را که به وی ظلم کرده (از موضع قدرت و در حالی که توانایی رد ظلم را دارد) ببخشاید و با کسی که وی را محروم می‏کند و ارتباطش را با او می‏گسلد رابطه‏ برقرار نماید.

در مورد مهربانی با کوچک‌ترها و احترام به بزرگترها پیامبر صلی الله علیه و سلم می‏فرماید: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَرْحَمْ صَغِیرَنَا وَیَعْرِفْ شَرَفَ کَبِیرِنَا». [رواه أبوداوود و ترمذی].

«کسی که به کوچکترها رحم و شفقت نداشته باشد و قدر و ارزش بزرگترها را نداند از ما نیست». [ابوداوود و ترمذی].

از ابن‏عمر روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند:

در خواب به من نشان داده شد که با سواکی مسواک می‏زدم، دو مرد پیش من آمدند که یکی از آنها از دیگری بزرگتر بود، من سواک را به مرد کوچک‌تر دادم، ولی او خطاب به من گفت: که به بزرگ‌تر بده، پس سواک را به او دادم. [مسلم].

از عبدالله‏بن‏مسعود روایت شده است که گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: صاحبان جسم و عقل به من نزدیک‌تر هستند، سپس آنهایی که از این نظر بعد از ایشان می‏آیند. [مسلم].

اصحاب حضرت به این اخلاق رفیع متأدب شده بودند، آنها تنها کسانی بودند که حقوق بزرگ‌ترها را رعایت می‏کردند، از سمره‏بن‏جندب روایت شده است که در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم بچه‏ بودم و احادیث حضرت را حفظ می‏کردم، تنها چیزی که مانع حرف زدن من می‏شد این بود که اینها مردانی هستند که از من مسن‏تر و بزرگ‌ترند. [مسلم و بخاری].

از ابن‏عمر روایت شده است که حضرت فرمود: مرا به درختی همچون انسان خبر دهید که میوه‏اش همیشه به اذن خدا در دسترس باشد و زیر برگهایش پنهان نباشد، در دل خود گفتم: شاید درخت خرما باشد، ولی به خاطر وجود ابوبکر و عمر که از من بزرگ‌تر بودند آن را نگفتم، وقتی که آنها چیزی نگفتند، حضرت فرمود: درخت خرما است، وقتی همراه پدرم بیرون رفتم گفتم: پدر، به دلم افتاد که درخت خرما باشد، پدرم فرمود: چرا نگفتی؟ اگر جواب درست می‏دادی خیلی لذت می‏بردم، گفتم: اگر ابوبکر و شما آنجا نبودید جواب می‏دادم، ولی چون شما آنجا بودید دوست نداشتم حرف بزنم. [بخاری].

از دیگر سجایای اخلاقی پیامبر صلی الله علیه و سلم عفو و گذشت بود. خداوند درباره‏ی این خصلت می‏فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ یَجۡتَنِبُونَ کَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُواْ هُمۡ یَغۡفِرُونَ ٣٧﴾ [الشوری: ۳۷].

«‏و کسانیند که از گناهان بزرگ، و اعمال بسیار زشت و ناپسند می‌پرهیزند، و هنگامی که خشمناک می‌گردند (زمام اختیار از دست نمی‌دهند و پرت و پلا نمی‌گویند و آلوده‏ی گناه نمی‌شوند، و بلکه نفس خود را مهار می‌کنند و بخشم‏آورندگان را) می‌بخشند». ‏

خداوند به خاطر عفو و بخششی که دارند آنها را مدح می‏فرماید، پیامبر صلی الله علیه و سلم هرگز به خاطر حق خودش انتقام نگرفت مگر وقتی که حدود الهی زیر پا گذاشته می‏شد.

ابوهریره از حضرت صلی الله علیه و سلم روایت می‏کند که فرمود:

«لَیْسَ الشَّدِیدُ بِالصُّرَعَهِ إِنَّمَا الشَّدِیدُ الَّذِی یَمْلِکُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ». [متفق علیه].

«انسان قوی فردی نیست که انتقام بگیرد بلکه فردی است که هنگام خشم خودش را کنترل کند». [بخاری و مسلم].

خشمی که در این حدیث از آن نهی شده، خشم دنیوی است، اما خشم به خاطر خدا در بعضی مواقع موجب حمد و ستایش و اجر قیامت می‏گردد و پیامبر اذیت را بر خاطر خود تحمل می‏کرد اما اگر حق و حدود خداوند در میان بود هرگز کوتاه نمی‏آمد، برای مثال وقتی که بر عایشه وارد شد و در خانه‏ی ایشان پارچه‏ای دید که دارای اشکال و صورت‏های گوناگون بود، عصبانی شد. و از امامت فردی که مردم را خسته می‏کرد، یا هنگامی که اخلاط سینه را در قبله‏ی مسجد دید خشمگین شد، امام بخاری این نمونه‏ها و نمونه‏های دیگری را که در سنت صحیح روایت شده‏اند، در بابی تحت عنوان «چیزهایی که خشم در مورد آنها به خاطر خداوند جایز است» ذکر کرده است.

پیامبر در حدیثی دیگر ما را راهنمایی می‏کند که چگونه خشم خود را دفع کنیم که عبارت است از پناه بردن به خدا از شیطان رانده‏شده، سلیمان پسر صرد می‏گوید: دو نفر در حضور حضرت صلی الله علیه و سلم دعوا کردند، ما هم آنجا نشسته بودیم، یکی از آنها خشمگین شد و دوستش را دشنام داد در حالی که از شدت غضب چهره‏اش سرخ شده بود، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود:

«إِنِّی لَأَعْلَمُ کَلِمَهً لَوْ قَالَهَا ذَهَبَ عَنْهُ مَا یَجِدُ لَوْ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ الشَّیْطَانِ ذَهَبَ عَنْهُ مَا یَجِدُ» [رواه البخاری].

«من کلمه‏ای می‏دانم که اگر آن مرد آنرا بگوید خشمش فروکش می‏کند، اگر می‏گفت: از شیطان طردشده به خداوند پناه می‏برم، خشمش از بین می‏رفت». [بخاری].

علما در این مورد گفته‏اند: وقتی که انسان در چنین حالتی به خدا پناه می‏برد، متوجه می‏شود که فاعل حقیقی تنها خداوند است، و اینکه اگر خداوند بخواهد کسی را بر او مسلط نمی‏گرداند، با داشتن چنین طرز تفکری خشمش فروکش می‏کند، چون اگر در این حالت خشمگین شود در حقیقت علیه خداوند عمل کرده است، که با عبودیت برای او سازگاری ندارد.

 

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …