سنت در کنار قرآن

سنّت وحی است از جانب الله، می ­فرماید: {وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ وَکَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا} : (و الله أ کتاب و سنّت را بر تو نازل نمود؛ و آن­چه را نمی ­دانستی به تو آموخت؛ و فضل الله بر تو (همواره) بزرگ بوده است)[۱]. لذا به گمانِ اکتفا به قرآن، بی ­نیاز از حدیث نیستیم. بلکه هر که قرآن را بداند، سنّت را هم در آن می ­یابد. :{وَمَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}: (آن­چه را که پیامبر برایتان آورده است اجرا کنید و از هر چیز که شما را از آن باز داشته است دست بکشید)[۲]. و نیز سنت، بیان و توضیح قرآن است: {وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ}: (و قرآن را به سویت فرو فرستادیم، تا آن­چه به سوی مردم نازل شده است را برایشان روشن سازی)[۳]. محال است قرآن با حدیث صحیح در تعارض باشد. چنان­­که محال است حدیث با حدیث، بدونِ امکان جمع میان آن­ها یا خاص نمودن یا مقیّد کردن و یا ناسخ و منسوخ نمودن و … ، با هم در تعارض باشند. گرچه قرآن به دلیل این­که کلام الله است، از نگاه تشریعی و فضیلت بر سنت مقدم می­ باشد، لیکن از منظر تشریع و قانون­گذاری قرآن و سنت یکی هستند[۴]. مقدّم نمودن حدیث بر رأی، قیاس، عُرف، مصالح مرسله، گفتار علما، ائمه­ی مذاهب و عملِ برخی از ائمه واجب است. اهل سنت این مسئله را به عنوان یک اصل قبول دارند و در آن اختلافی نیست. اما از نظر تطبیق و اجرا با هم اختلاف دارند. یعنی بر سر ضعیف و صحیح دانستن یا مطلق و مقیّد و عموم و خصوص بودنِ حدیث با هم اختلاف نظر دارند. اما هرگز ایشان سخن أحَدی را بر قول رسول الله  مقدم نمی ­کنند. همگی گویند: (إذا صَحَّ الحدیثُ فَهو مذهبی): (حدیث که ثابت شد، مذهب من هم همان است)[۵]. به اتفاق تمام اهل سنت، منابع و مصادری که دلایل احکام از آن گرفته می­شود، قرآن، سنت، اجماع و قیاس است. اما در بقیه ­ی اصطلاحاتِ اصول فقه همانند: سخن صحابی، مصالح مرسله، استصحاب و … به اجتهادِ افراد بر می ­گردد[۶]. خلاصه، از دوران رسول الله تا امروز تمام مسلمانان بر واجب بودن قبولِ احکامی که توسط حدیث ثابت شده است، اتفاق نظر دارند. و نیز مراجعه ­ی به حدیث برای شناختِ احکام و عمل به مقتضای آن را ضروری می ­دانند. هرگز چنین نبوده است که صحابه و کسانی که بعد از ایشان آمدند، میان حکمِ اثبات شده از قرآن و حکم وارد شده در سنت، فرق گذارند. پیروی از قرآن و سنت نزد آنان واجب بود؛ چراکه هر دو وحی بوده و یک مصدر و منبع محسوب می ­شدند. رخدادهایی که دلالت بر اجماع آنان دارد، غیر قابل شمارش است[۷]. ادلّه ­ی بسیار زیادی وجود دارد که به پای­بندی به کتاب الله و سنت و عمل به آن­ها و ترکِ هر آن­چه با آن دو مخالف است، دستور می­دهد و متضمن روی­گردانی از غیر آن دو است. الله  می ­فرماید:{اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَلا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ قَلِیلا مَا تَذَکَّرُونَ}: (از چیزی که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، پیروی کنید؛ و از اولیاء(معبودان) غیر از او پیروی نکنید؛ چه اندک پند می­ گیرید!)[۸]. و منظور از آن­چه از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده است، قرآن، و سنت که مفسِّر قرآن است، می­ باشد؛ نه نظریات افراد. و می ­فرماید: {وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنَافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدُودًا}: (و چون به ایشان گفته شود: به سوی آن­چه الله نازل کرده و پیامبر او بیایید، منافقان را می ­بینی که از تو سخت روی بر می ­تابند)[۹]. عموم آیه بیان­گر این است که اگر کسی به سوی عمل به قرآن و سنت فرا خوانده شد و روی بر تافت، وی منافق است. چون طبق قاعده­ ی فقهی (العبره بعموم اللفظ لا بخصوص السبب): عموم لفظِ قرآنی اعتبار دارد نه سبب و علت خاصی که آیه به خاطر آن نازل شده است. {فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ}: (هر گاه در چیزی نزاع داشتید، اگر به الله و روز آخرت ایمان دارید، آن را به الله و رسول الله ارجاع دهید). منظور از ارجاع و عرضه نمودن به الله ، جستجوی جواب در قرآن کریم و ارجاع به رسول الله بعد از وفات ایشان، مراجعه به سنت وی می­ باشد. {فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا}: (چنین نیست (که آنان فکر می ­کنند) به پروردگارت سوگند که ایمان نمی ­آورند، مگر آن که در مشاجرات میان خویش تو را داور قرار دهند؛ سپس از حکمی که کرده­ ای دل­تنگ نشوند و کاملاً تسلیم شوند)[۱۰]. {قُل أَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ}: (بگو از الله و پیامبر اطاعت کنید. پس اگر روی گردانیدند یقیناً الله کافران را دوست ندارد)[۱۱].

[۱] نساء / ۳۳٫

[۲] حشر /۷٫

[۳]  نحل / ۴۴٫

[۴]  “منه الرحمن فی نصیحه الإخوان”، اثر شیخ یاسر برهامی، چاپ مکتبه الإیمان، اسکندریه، (ص ۵۵، ۵۶). این آیه نیز دلالت بر وحی بودنِ حدیث دارد:﴿وَما یَنطِقُ عَنِ الهَوی إن هُوَ ألا وَحیٌ یُوحی﴾: (او از هَوَس سخن نمی ­گوید؛ آن(سخن) صد در صد وحی است که وحی می­ شود).

[۵] قبلی. (ص ۵۵).

[۶]  همان، (ص ۵۶).

[۷]  الوجیز فی اصول الفقه، عبدالکریم زیدان، (ص ۱۶۳).

[۸] اعراف / ۳٫

[۹]  نساء / ۶۱٫

[۱۰] نساء / ۶۵٫

[۱۱]  آل عمران / ۳۲٫

مقاله پیشنهادی

فضیلت قرائت قرآن

الله متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰهَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَهٗ …