سماع اموات (۲)

خداوند متعال در مورد قوم نوح می فرماید: {وَمَکَرُوا مَکْرًا کُبَّارًا * وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا *وَقَدْ أَضَلُّوا کَثِیرًا} نوح۲۲-۲۴٫ یعنی:«حیله بزرگی برپا کردند و گفتند: معبودهای خویش را رها مکنید و هرگز ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر را ترک مکنید. و بسیاری را گمراه کردند.» آری با این کار حیله بزرگی را اندیشیدند و این شیوه پستی است که به آن وسیله مردم را به شرک فرا می خوانند.

و عادت بدین گونه بود که هرگاه در میان قومی شرک رواج می یافت و پیامبری برای نفی شرک و دعوت آن قوم به توحید مبعوث می شد، پس از مدتی افرادی به او ایمان آورده و از شرک دست برمی داشتند ولی بعدها با فوت پیامبر و مرور زمان دوباره شیطان بین آن قوم شرک را رواج می داد و قوم را به افراط در مورد صالحان و اولیاء ترغیب می کرد و تا جایی می رساند که آنان را وادار به ساختن پیکره ی ( بت ) آن اولیاء صالح می نمود .تا آن بتها را که نماینده اولیاء بودند وسیله ای قرار دهند برای رساندن دعاهای خودشان نزد الله سبحانه و تعالی.

در میان اعراب جاهلی نیز همین منوال جاری بود یعنی آنها نیز بت همان افراد صالح قوم نوح علیه السلام را واسطه قرار می دادند.

“عربها به دو دسته تقسیم شده بودند، دسته ای از دینهای گذشته چون یهودیت، مسیحیت و مجوسیت پیروی می کردند و دسته دیگر بر دین حنیف ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام بودند. خصوصاً در حجاز و سرزمین مکه مکرمه اینگونه بود تا اینکه مردی به نام عمرو بن لحی خزاعی ظهور کرد. او حاکم حجاز بود و به عنوان مردی اصلاحگر و اهل عبادت خود را نشان می داد. برای معالجه سفری به شام کرد. در آنجا اطلاع پیدا نمود که اهل شام بت می پرستند و این کار را پیش خود مفید تلقی کرد و همراه خود در برگشت از شام تعدادی بت آورد و حفاری بت های مدفون شده قوم نوح چون ود، سواع، یغوث، یعوق و نسر را که در جریان طوفان ناپدید شده بودند را با ارشاد و راهنماییهای شیطان پیدا کرد؛ آنها را از زیر خاک خارج نمود و در بین قبایل عرب توزیع و دستور به عبادت کردنشان داد؛ آنها نیز آن را قبول کردند. بنابراین شرک در سرزمین حجاز و جاهای دیگر از سرزمین عرب وارد شد و به سبب آن دین ابراهیم علیه الصلاه و السلام تغییر یافت و چهارپایان برای بتها وقف و قربانی گشتند.”(شرح مسائل الجاهلیه)

با این مقدمه وارد اصل مطلب می شویم؛ و اینکه چرا طلب کردن از مردگان و اولیاء شرک است.برای رسیدن به جواب آن، یک سوال کلیدی را مطرح می نماییم:

با مطالعه ی قرآن در باره ی مشرکان زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم متوجه می شویم که آنها بتهای دست ساز خود را خالق زمین و آسمانها نمی دانستند!و آنها را روزی دهنده خود نمی دانند!چنانکه قرآن بدان اشاره دارد و می فرماید: « قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ» یونس ۳۱٫ یعنی: «بگو چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می دهد یا کسیت که بر چشمها و گوشها حاکم است؟ و کسیت که زنده را از مرده و مرده را از زنده برمی انگیزد و کیست که کار [جهان] را تدبیر می کند، زودا که خواهند گفت: الله؛ بگو پس چرا پروا نمی کنید» و این فرموده اش: {قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِیهَا إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۸۴) سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ (۸۵) قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ (۸۶) سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ (۸۷) قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ یُجِیرُ وَلَا یُجَارُ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۸۸) سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّی تُسْحَرُونَ} مؤمنون۸۴- ۸۹٫ یعنی: «بگو، اگر می دانید زمین و هرکس که در آن است، از آن کیست؟ زودا که می گویند از آنِ الله است، بگو آیا پند نمی گیرید؟ بگو پروردگار آسمانهای هفتگانه و عرش عظیم کیست؟

 زودا که می گویند اینها از آنِ الله است. بگو پروا نمی کنید؟ بگو اگر می دانید ملکوت همه چیز به دست کیست؟ و کیست که امان می دهد و در برابر او نمی توان به کسی امان داد؟ زودا که می گویند: اینها از آنِ الله است. بگو: پس چگونه فریب داده می شوید؟»
حال سوال کلیدی: پس چرا با وجود اقرار آنها بر خالقیت الله و نفی صفت خالق از بتهایشان ،خداوند در جای جای قرآن آنها را با لفظ مشرک و مشرکان خطاب می کند؟؟

جواب این سوال می تواند بهانه ی کسانی را که می گویند ما اولیاء و صالحین را عبادت نمی کنیم بلکه فقط چون از نظر ما آنها دارای منزلت و مقام والایی نزد الله هستند، پس با توسل بدانها دعاهای ما را به الله می رسانند و ما به حاجات خود می رسیم.

پاسخ این سوال در قرآن وارد شده است.اینکه چرا به آنها مشرک می گویند. درحالیکه هرگز آنها گمان نکرده اند که بتهای دست ساز خودشان آنها را خلق کرده یا به آنها رزق و روزی می دهند!

الله تعالی در قرآن علت مشرک نامیدن آنها را، قرار دادن واسطه برای رساندن دعای خود به الله می داند، زیرا آنان در عبادت و درخواست دعا از پروردگار، صالحین را نیز شریک می‌کردند یعنی همانگونه که برای الله، عبادت و دعا می کردند همین امر را برای صالحان نیز انجام می دادند و قصدشان از این کار این بود که صالحان پیش خداوند برایشان شفاعت کنند و به گمانشان خداوند این کار را دوست دارد و صالحان نیز به آن خشنودند. چنانکه می‌فرماید: {وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ} یونس۱۸٫ یعنی:«غیر از الله چیزهایی را عبادت می کردند که قادر به جلب منفعت و دفع ضرر از ایشان نبود و می گفتند اینها شفاعت کنندگان ما نزد الله هستند. و باز می فرماید: {وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی} زمر ۳. یعنی: «غیر از الله را ولی خود قرار می دادند و می گفتند ما آنها را عبادت نمی کنیم جز اینکه ما را به الله نزدیک گردانند».

با توجه به این دو آیه در می یابیم که؛ آنها چون گمان می کردند که آن صالحان نزد الله برایشان شفاعت می کنند، لذا آنها را واسطه قرار می دادند تا دعای آنها را به خدا برسانند.

اگر به آیه نخست توجه کنیم، در ابتدای آن آمده که: {وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ} (غیر خدا را عبادت می کردند) و سپس در انتهای آن آیه آمده است که :{هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ} (آنها شفیعان ما نزد الله هستند).

چند نکته در آن وجود دارد:

اول؛ اینکه نتیجه می گیریم که شفیع قرار دادن بتها ( که در حقیقت آن بتها نمادی از مردگان صالح بودند) عبادت غیر الله است.یعنی بعبارتی،یکی از موارد پرستش غیر الله، واسطه قرار دادن است.زیرا قرآن این آیه را بعنوان دلیل

شرک مشرکان ذکر کرده است.

دوم؛ با دقت در می یابیم که آنها در حقیقت خود بت یعنی پیکره را واسطه نمی دانستند بلکه آنها شخصیتی که آن بت برایش ساخته بودند را واسطه و شفیع خود می دانستند . و مقصود اصلی آنها برای شفیع شدن صالحان بودند نه تکه سنگ زیرا همانطور که در آخر آیه می گویند: {هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ} یک تکه سنگ نمی تواند شفیع شود و خود آنها این مطلب را درک کرده بودند و برای همین اگر از آنها در باره خلقت آسمانها و زمین سوال می کردند ، هرگز نمی گفتند که این تکه سنگها ما را خلق کرده اند چنانکه در فوق بدان اشاره نمودیم.

ولی الله تعالی این بهانه ( یعنی آنها شفیع ما نزد خدایند)را از مشرکان قبول نکرد و به آنان مشرک خطاب نمود.

پس نتیجه گرفته می شود که؛ مهم نیست که چه چیزی و چه شخصی واسطه قرار می گیرد،بلکه مهم اینست که نفس واسطه قرار دادن نزد الله،عین شرک است. و هرکس بین خود و الله به این دلیل که می خواهد با واسطه قرار دادن اولیاء، به الله نزدیک شود تا برایشان نزد او شفاعت کنند،مشرک خواهد بود.زیرا اگر این توجیه قابل قبول می بود می بایست مشرکان عهد پیامبر نیز معذور می بودند چون آنها هم همین استدلال را کردند: {مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی} زمر ۳٫ یعنی: می گفتند ما آنها را عبادت نمی کنیم جز اینکه ما را به الله نزدیک گردانند.ولی الله تعالی آن توجیهات را وارد ندانسته و واسطه قرار دادن آن بتها را عبادت و پرستش غیر الله نامیدند: {وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ} یونس۱۸. یعنی:«غیر از الله چیزهایی را عبادت می کردند که قادر به جلب منفعت و دفع ضرر از ایشان نبود و می گفتند اینها شفاعت کنندگان ما نزد الله هستند».

از طرفی آنها خود مخلوقند و خود برای نزدیکی به الله تلاش کرده اند تا از راه عبادت به این هدف برسند،چنانکه الله تعالی می فرماید:{أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتغُونَ إِلَی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَیَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ} اسراء ۵۷ . یعنی:«این کسانی که به دعا می خوانند، کسانی که از همه مقرب ترند خود به پروردگارشان تقرب می جویند و به رحمت وی امیدوارند و از عذابش می‏ترسند.»

حال اگر شخصی بگوید : مقایسه ما با بت پرستان صحیح نیست چون ما آن اولیاء را نمی پرستیم بلکه آنها چون مقام و منزلت دارند ما را به خدا نزدیک می کنند و شفیع ما نزد خدا هستند.

در جواب باید گفت که:

اولا؛ مشرکان هم همانند کسانیکه امروزه مردگان صالح را واسطه قرار می دادند، صالحین را واسطه قرار می دادند. زیرا آن بتها در حقیقت نماد آن صالحین بودند .از سویی با دقت در آیه زیر متوجه می شویم که آنها نیز مردگان را واسطه کرده بودن: {إن تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا دُعَاءکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ} سوره فاطر ۱۴٫ یعنی : اگر آنها را بفریاد بخوانید دعای شما را نمی‏شنوند و اگر [فرضا] بشنوند اجابتتان نمی‏کنند و روز قیامت ‏شرک شما را انکار می‏کنند.

اینکه می فرماید: {یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ} این امر را اثبات می کند که آنها افراد صالح را واسطه قرار دادند و برای همین است که در روز قیامت پس از برانگیخته شدن، آن اولیاء که در دنیا بتهایشان را ساخته بودند و مورد واسطه قرار گرفته بودند، از آنها برائت می کنند. و نیز این را می رساند که به فریاد خواندن اولیاء شرک است.

ثانیا؛ این بهانه که چون آنها دارای منزلت هستند، پس بفریاد خواندن آنها ایرادی ندارد، نزد الله تعالی قابل قبول نیست. زیرا همانطور که مشرکان زمان پیامبر می گفتند آنها نیز ادعا داشتند که ما آنها را پرستش نمی کنیم!! بلکه آنها ما را به خدا نزدیک می کنند و به این علت آنها را بفریاد می خوانیم: {مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی} زمر۳٫ یعنی:« می گفتند ما آنها را عبادت نمی کنیم (بلکه فکر می کنیم که آنها) ما را به الله نزدیک گردانند.»

ولی الله تعالی آنها را مشرک نامید. تا زماینکه دست از واسطه بردارند و مستقیما خداوند را بفریاد بخوانند.

حال اگر کسی بگوید که مشرکان بت سنگی را پرستش (واسطه) می کردند در حالیکه ما اولیاء را واسطه قرار می دهیم و اولیاء با بت مشرکان فرق دارد!

در جواب باید گفت:

باید به این نکته توجه نمود که: تمام کسانی که غیر از خدا را عبادت می کنند معبود خود را به بتی تبد‌یل کرده اند، چه فرقی بین کسی که بت می پرستد و کسی که انبیاء و اولیاء را پرستش می نماید وجود دارد؟

فهم این مسئله از دو طریق مشخص می گردد:

۱٫ اول اینکه این توجیهاتشان نادرست است، چون مشرکین مردان صالح و اولیاء را هم می پرستیدند.

۲٫ اگر هم

بپذیریم که آن مشرکین تنها برای بتها عبادت می کردند باید دانست باز هم بین آنان و مشرکین فرقی وجود ندارد، چون وجه اشتراک هر دو در اینست، کسی را واسطه نموده اند (پرستیده اند )که قادر به دفع هیچ نیازی نیست و حتی مالک نفع و ضرر برای خود نیز نمی باشد و با این توضیح دانستیم، الله تعالی کسی را که قصد عبادت بت و بندگان صالح را داشته، کافر محسوب نموده و رسول الله صلی الله علیه وسلم بخاطر آن شرک با آنها جنگیده است و اینکه معبود آنها پیامبران یا بندگان صالح بوده اند نفعی به حالشان نداشته است.

پس واسطه قرار دادن و وسیله قرار دادن اولیاءالله شرک است .چون الله تعالی بهانه مشرکان را برای وسیله قرار دادن بت صالحان قبول نکرده و آنها را مشرک خطاب نمود.

الله تعالی می فرماید: {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ} سوره مائده ۳۵٫ یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‏اید از خدا پروا کنید و به او تقرب جویید و در راهش جهاد کنید باشد که رستگار شوید.

در این آیه الله تعالی بندگانش را تشویق نموده تا برای نزدیک شدنشان به او، وسیله ای فراهم کنند،ولی چه وسیله ای؟ اگر به انتهای آیه بنگریم الله تعالی می فرماید:« وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ » یعنی جهاد در راه خدا سبب و وسیله تقرب است. بنابراین آنچه که باعث تقرب است و باید بعنوان توسل بکار برد؛ در حقیقت عبادت است. و این عبادتست که ما را به خدا نزدیک می گرداند.الله تعالی به مومنین امر می کند که از پیامبرش تبعیت کنند و این تبعیت عبادت است. و عبادت وسیله نزدیک شدن به الله است ولی هرگز نفرموده که به جاه و منزلت آنها متوسل شوید و مرا به حق آنها قسم دهید. چنانکه می فرماید: « قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ » سوره آل عمران ۳۱٫ یعنی: بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد

 و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است.
در این آیه الله تعالی مومنین را ارشاد نکرده که برای اثبات محبتشان نسبت به الله، به پیامبرش متوسل شوید! بلکه تبعیت از وی را باعث آمرزش گناهان قرار داده است و تبعیت از پیامبر ، عبادت است.بنابراین بجای واسطه نمودن اولیا بهتر است بر راه و روش آنها باشیم.چرا که واسطه شرک است.

در مورد شنیدن مردگان هم ،بنا به شهادت قرآن مردگان نمی شنوند:

خداوند می فرماید: {إنَّک لا تسمع الموتی} النمل ۸۰٫ براستی که تو نمی توانی مردگان را شنوا سازی.

و نیز می فرماید: {وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاء وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاء وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ} ( فاطر : ۲۲ ) یعنی: و زندگان و مردگان یکسان نیستند خداست که هر که را بخواهد شنوا می‏گرداند و تو کسانی را که در گورهایند نمی‏توانی شنوا سازی.

{إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ} سوره فاطر ۱۴٫

یعنی:این پروردگار شما الله است که حکومت و خداوندی از آن اوست، کسانی جز الله که شما آنان را به کمک می خوانید حتی به اندازه پوسته نازک دور هسته خرما توانایی ندارند، اگر از آنان کمک بخواهید، صدای شما را نمی شنوند و اگر (بر فرض محال) صدایتان را بشنوند، نمی توانند پاسخ دهند و روز قیامت این شرک شما را انکار می کنند و(ای محمد) کسی نمی تواند مانند الله تعالی تو را (از مسائل) آگاه گرداند.

{وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ (۵) وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ کَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَکَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ کَافِرِینَ}.

یعنی: کیست گمراه تر از آن کس که جز الله تعالی به کمک می خواند کسانی را که تا روز قیامت به درخواست آنان پاسخ نمی دهند و اصلاً از درخواستشان غافل و بی خبرند و زمانیکه مردم(در میان محشر) جمع می گردند معبودهایشان (بخاطر شرک آنان) دشمنشان گشته و عبادت آنان را انکار می کنند.

البته در خصوص شنیدن اموات،علما فرموده اند که هنگام دفن صدای تشییع کنندگان را می شنوند.و این شنیدن فقط مختص آن وقت است و غیر از آن اوقات در بقیه زمانها نمی توانند بشنوند.دلیل این امر چند حدیث صحیح است:

حدیث ابن عمر قال :

“وقف النبی صلی الله علیه وسلم علی قلیب بدر فقال : هل وجدتم ما وعدکم ربکم حقا ؟ ثم قال : ” إنهم الآن یسمعون ما أقول ” فذکر لعائشه فقالت : إنما قال النبی صلی الله علیه وسلم : إنهم الآن یعلمون أن الذی کنت أقول لهم هو الحق ثم قرأت : { إنک لا تسمع الموتی } حتی قرأت الآیه . (بخاری ( ۷/۲۴۲ – فتح الباری ) والنسائی ( ۱/۶۹۳ ) وأحمد ( ۲/۳۱ ).

یعنی:ابن عمر رضی الله عنهما می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر بالای اهل قلیب (گودالی که کشته شدگان مشرکین در جنگ بدر درآن انداخته شدند) ایستادند و فرمود: «آیا وعده پروردگارتان تحقق پیدا کرد»؟ سپس فرمود: آنها الان آنچه را که گفته می شود می شنوند.آن ماجرا را به عایشه رضی الله عنها تعریف می کنند و او گفت: نبی اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «اکنون آنها (کفاری که هلاک شده اند) به یقین میدانند که آنچه من به آنان گفته بودم، حق است». عایشه رضی الله عنها افزود که خداوند می فرماید: (ای پیامبر! تو مردگان را نمی شنوانی).

علما رحمهم الله می گویند: اینکه در حدیث “الان” آمده است گویای این نکته است که خارج از وقت دیگری نمی شنوند و شنیدن مختص آن وقت است.( علامه الآلوسی ” روح المعانی ” ( ۶/۴۵۵ ).

و اصل آنست که مرده گان نمی شنوند زیرا آیات قرآن بر آن دلالت دارد و اما آنچه که پیامبر بر سر کشته شدگان بدر حاضر شد و با آنها حرف زد،این معجزه پیامبر صلی الله عله وسلم بوده که آن مردگان صدای پیامبر صلی الله علیه وسلم را شنیدند. تفسیر القرطبی ” ( ۱۳/۲۳۲ ).

نکته دیگر آنست که اگر این امر یعنی شنیدن مردگان صحیح می بود صحابه رضی الله عنهم بدان آگاه می بودند و با حالت سوالی و تعجب از پیامبر صلی الله علیه وسلم در باره شنیدن مردگان سوال نمی کردند و این به معنی معجزه پیامبر صلی الله علیه وسلم است که این امر برای ایشان مقدور بوده است.

همچنین حدیث دیگری وجود دارد که: انس بن مالکرضی الله عنه گفت : «قال رسول الله صلی الله علیه وسلم ان العبد اذا وضع فی قبره و تولی عنه اصحابه حتی اذا سمع قرع نعالهم اتاه ملکان» صحیح الجامع (۱۶۷۵). یعنی : هر گاه مرده در قبرش قرار گرفت و اطرافیانش او را تنها گذاشتند بطوریکه حتی صدای پای ایشان را می‌شنود. دو فرشته نزد او می‌آیند.

حقیقت دیگر این است که شخص مرده از آنچه اطرافش می‌گذرد بی‌آگاه است – فرقی نمی‌کند خوب باشد یا بد – چنانچه ادله کتاب و

 سنت بیانگر این است، مگر در بعضی مناسبات که ذکر آن در برخی احادیث آمده است( هنگام دفن شدن)،

علامه ناصرالدین البانی محدث بزرگ قرن معاصر می گوید:”در این حدیث با شنیدن ویژه‌ای در هنگام دفن مرده اثبات شده است و وقتی مردم از دفن و خاکسپاری مرده بر می‌گردند، یعنی وقتی که ملائکه او را نشاندند روحش باز می‌گردد و در این حالت صدای پای همراهانش را احساس می‌کند، بنابراین معنی حدیث این نیست که این مرده و تمام مردگان برای همیشه تا روز قیامت هر گاه عابر و رهگذری کنارش رد شد روح به جسمش بازگردد و صدای پای آنها را بشنود! خیر، این تنها وضعیت خاص و شنیدن ویژه‌ای است ,چون در آن حال روح مرده بر می‌گردد، در این موقع اگر تفسیر ابوالعباس را بپذیریم دایره احساس مرده را به آنچه در اطرافش می‌گذرد گسترش داده‌ایم چه قبل از قرار گرفتن در قبرش و چه بعد از دفن، و معنی آن این است که گریه زندگان را بر خود می‌شنود و این نیازمند نص (کتاب یا سنت) است و چنین نصی اولا وجود ندارد، دوم اینکه برخی از نصوص کتاب و سنت بیانگر آن است که مردگان نمی‌توانند بشنوند و این بحثی طولانی است اما در این باره تنها یک حدیث را ذکر می‌کنم و به پاسخ این سؤال خاتمه می‌دهم، و این حدیث فرموده رسول الله صلی الله علیه وسلم است که می‌فرماید : «ان لله ملائکه سیاحین فی الارض یبلغون عن امتی السلام» صحیح الجامع (۲۱۴۷). یعنی : خداوند ملائکه‌هایی در روی زمین دارد که در زمین می‌گردند و سلام امتم را به من می‌رسانند.

«سیاحین» یعنی در اطراف مجالس دور می‌زنند؛ هر گاه مسلمانی بر پیامبر صلی الله علیه وسلم صلوات می‌فرستد، در آنجا ملائکه موکل این سلام را از آن مسلمان به پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌رسانند، پس اگر مرده‌ها می‌شنوند از همه برتر و مستحق‌تر برای شنیدن پیامبر ما است چون خداوند به او ویژگی‌ها و خصایصی بخشیده که بر تمام پیامبران و مرسلین و جهانیان فضیلت و برتری دارد، اگر یکی از مردگان توانایی شنیدن داشت آن یک نفر پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌بود، واگر رسول الله صلی الله علیه وسلم چیزی می‌شنید حتماً صلوات امتش را می‌شنید.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …