سفر به شام در نوجوانی

ابوطالب پیشۀ تجارت داشت و قریش عادت داشتند که سالی یک بار به قصد تجارت به شام سفر می‌کردند؛ در این زمان سن آن حضرت  صلی الله علیه و سلم تقریباً دوازده سال بود، ابوطالب طبق معمول، قصد سفر به شام را داشت و به علت سختی‌های سفر و یا هر علت دیگری نمی‌خواست آن حضرت را با خود به شام ببرد. ولی ایشان با ابوطالب چنان انس و الفت داشتند که وقتی ابوطالب حرکت کرد، اشک در چشمان محمد  صلی الله علیه و سلم حلقه زد و خود را به گردن وی آویخت. برای ابوطالب قابل تحمل نبود که برادرزاده‌اش رنجیده خاطر شوند، لذا ایشان را با خود به جانب شام برد.

طبق بیان عموم مورخان، داستان معروف «بحیرای راهب» در همین سفر پیش آمده است. شرح آن چنین بیان گردیده:

وقتی ابوطالب به «بُصری»([۱]) رسید به صومعه یک راهب مسیحی به نام «بُحیرا» وارد شد. این راهب مسیحی با مشاهدۀ آن حضرت  صلی الله علیه و سلم اظهار داشت:

«این شخص سیدالمرسلین است» مردم پرسیدند: شما از کجا می‌دانید؟

او در پاسخ گفت: وقتی شما از کوه پایین می‌آمدید، تمام درختان و سنگ‌ها به سجده افتادند.

این داستان در کتب سیره از جنبه‌های مختلفی بیان شده است، ولی تعجب اینجاست که مسیحیان، بیش از مسلمانان به بیان آن اشتیاق و علاقه دارند! «سِرویلیام میور»، «درپیر»، «مارگولیوث» و دیگران همه این داستان را در تاریخ مسیحیت، فتحی عظیم پنداشته و مدعی شده‌اند که رسول اکرم  صلی الله علیه و سلم حقایق و اسرار مذهب خویش را از همان راهب آموخت و اساس عقاید اسلام را بر نکاتی که وی بیان کرد، بنیان نهاد و تمام اصول اساسی اسلام شرح و تفصیل همان نکات هستند([۲]).

چنانچه نویسندگان مسیحی این روایت را صحیح می‌دانند، پس به گونه‌ای که داستان در روایت مذکور است، باید آن را بپذیرند. در حالی که در آن بحث از تعلیم بحیرا به میان نیامده است و نیز دور از عقل است که به کودکی دوازده ساله، تمام اسرار دین اسلام در مدت کوتاه و آن‌هم توسط یک راهب مسیحی سالخورده که زبانش را هم نمی‌داند آموخته شود! و اگر امری خارق العاده بوده نیازی به زحمت و تعلیم «بحیرا» نبوده است.

در واقع این روایت غیر قابل اعتبار است و تمام طرق آن مرسل هستند؛ یعنی راوی اول در زمان واقعه موجود نبوده و نام آن نیز در روایات ذکر نشده است. مستندترین طریق این روایت در «ترمذی» مذکور است که سه امر در مورد آن قابل توجه می‌باشد:

  • ترمذی دربارۀ آن روایت اظهار داشته که «حسن» و «غریب» است و این حدیث غیر از این طریق به طریقی دیگر برای ما معلوم نیست. رتبۀ «حسن» از رتبه حدیث «صحیح» پایین‌تر است و چون «غریب» نیز باشد رتبه‌اش از آن‌هم پایین‌تر خواهد بود.
  • یکی از راویان این حدیث «عبدالرحمن بن غزوان» است، گرچه بسیاری او را (مورد اطمینان) دانسته‌اند، ولی اکثر اهل فن نسبت به وی اظهار بی‌اعتمادی کرده‌اند. «علامه ذهبی» در «میزان الاعتدال» مرقوم داشته است:

«عبدالرحمن» احادیث منکر بیان می‌کند و منکرتر از تمام آن‌ها حدیثی است که در آن داستان «بحیرا» مذکور است.

  • «حاکم» در «مستدرک» نسبت به این روایت نوشته است: این حدیث با شرایط بخاری و مسلم مطابق است. «علامه ذهبی» در «تلخیص المستدرک» این گفتۀ «حاکم» را نقل کرده و نوشته است:

بعقی از وقایع این حدیث را «موضوع»، دروغ و جعلی می‌پندارم([۳]).

  • در این روایت مذکور است که حضرت بلال و حضرت ابوبکر نیز در آن سفر همراه بودند، حال آنکه در آن موقع بلال اصلاً وجود نداشت و حضرت ابوبکر نیز خردسال بود.
  • آخرین راوی این داستان «ابوموسی اشعری» است که در آن سفر حضور نداشت و نام راوی مافوق خود را نیز بیان نمی‌کند. علاوه بر «ترمذی» سندی که در «طبقات ابن سعد» مذکور است نیز «مرسل» و یا «معضل» است؛ یعنی روایتی که «مرسل» است، تابعی‌ای که در آن واقعه حضور نداشته، نام صحابی را ذکر نمی‌کند. و روایتی که «معضل» است، در آن راوی نام دو راوی مافوق خود، یعنی نام «تابعی» و «صحابی» را ذکر نمی‌کند.
  • حافظ ابن حجر بر مبنای اعتماد فوق العاده به راویان حدیث، این حدیث را صحیح می‌داند، اما چون همراهی حضرت ابوبکر و بلال در آن سفر قطعاً نادرست است. لذا به ناچار اعتراف می‌کند که این قسمت به طور اشتباهی در روایت وارد شده است. ولی این ادعای «حافظ ابن حجر» که تمام راویان این روایت «مستند» هستند، نیز صحیح نیست. دربارۀ «عبدالرحمن بن غزوان» خود «ابن حجر» در «تهذیب التهذیب» نوشته است:

«او مرتکب خطا می‌شد و از این جهت هم مشکوک است که از «ممالیک» روایت می‌کند».

از «ممالیک» یک روایت نقل شده که محدثین آن را دروغ و «موضوع» می‌دانند([۴]).

 

 

[۱]– این محل در سرزمین شام قرار داشت.

[۲]– «دریپر» در کتاب «معرکۀ علم و مذهب» می‌نویسد: «بحیرا» در خانقاه «بُصری» عقاید و افکار فرقۀ «نسطوری» را به محمد آموخت. ذهن تربیت نیافته، اما قوی و گیرای ایشان نه فقط از افکار مذهبی، بلکه از افکار فلسفی مربی خود نیز شدیداً متأثر گشت. طرز عمل بعدی ایشان شاهد روشنی بر این امر است که افکار و عقاید مذهبی نسطوری‌ها (نام یکی از فرقه‌های مسیحی است)، تا چه حدی ایشان را تحت تاثیر قرار داده بود.

«سرولیام میور» فوق العاده کوشیده است تا ثابت کند که تنفر و انز جاری که آن حضرت  صلی الله علیه و سلم از بت‌پرستی داشتند و طرح دین جدیدی را پایه‌گذاری کردند، در نتیجۀ همان سفر و تجربه‌ها و مشاهدات مختلف آن مسافرت بود. اما بدیهی است که اگر شارع اسلام از اساتید مسیحی علم فرا گرفته بود، غیر ممکن بود که چنان ولوله‌ای از توحید و تنفری از تثلیت که در تک تک صفحات قرآن مشهور است، در قلب‌شان به وجود آید.

[۳]– «نبراس فی شرح عیون السیر» لابن سید الناس، زرقانی، میزان الاعتدال، اصابه (تذکره عبدالرحمن بن غزوان) مستدرک حاکم مع تلخیص (۲/ ۵/ ۶) «سلیمان ندوی».

[۴]– مؤلف، نقد مفصلی بر داستان «بحیرای راهب» در جلد سوم سیرۀ النبی تحت عنوان «حیثیت روایتی عموم دلایل و معجزات مشهور» ذکر کرده است به آنجا مراجعه شود. (سلیمان ندوی)

مقاله پیشنهادی

روش حج رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رضی الله عنهما قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه …