راه و روش سلف، سالم تر، عالمانه تر و حکیمانه تر می باشد

و این دلیل و برهان التزام و پایبندی به منهج سلف صالح و یکی از ثمرات آن می باشد. چنانکه رد و بیان بطلان مقوله ای است که می گوید: «مذهب سلف سالم تر و مذهب خلف حکیمانه تر و عالمانه تر است». و توضیح این مطلب از قرار ذیل می باشد.[۱]

۱-  این عبارت متناقض است چرا که سالم  بودن جز با علم و حکمت میسر نخواهد بود و مذهب سلف همان مذهب عالمانه تر، حکیمانه تر و سالم تر می باشد.

۲- علم و حکمت در ایمان به آنچه رسول الله  صلی الله علیه و سلم آورده، می باشد و این راه و روش سلف و نه خلف می باشد پس مذهب سلف سزاوارتر به علم و حکمت است.

۳- سلامت در دنیا و آخرت منوط به پیروی از آنچه رسول الله  صلی الله علیه و سلم آورده، می باشد. خداوند متعال می فرماید: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً» (نساء: ۶۵) «نه، سوگند به پروردگارت که آن‌ها ایمان نمی‌آورند، مگر اینکه در اختلافات خویش تو را داور قرار دهند، و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند». و این همان راه و روش سلف می باشد که جز با علم میسر نخواهد بود. چنانکه خداوند متعال می فرماید: «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ» (محمد:۱۹) «پس (ای پیامبر) بدان که معبودی (به حق) جز «الله» نیست و برای گناه خود آمرزش طلب کن».

و می فرماید: «إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (زخرف: ۸۶) «مگر کسانی ‌که به حق گواهی دادند و آنان (به خوبی) می‌دانند».

و حکمت آن است که از آنچه سالم تر است و دلیل و برهان بر آن دلالت دارد پیروی شود. دلیل و برهان برگرفته شده از آنچه رسول الله  صلی الله علیه و سلم آورده است. از این رو ثابت شد که علم و حکمت و سلامت در دیدگاه و راه و روش سلف می باشد.

۴- سبب این مقوله در واقع گمان گوینده ی آن است که مذهب سلف، مذهب اهل تفویض می باشد که عبارت است از: خواندن حروف قرآن کریم و سنت نبوی بدون اعتقاد به معنایی که بر آن دلالت می کنند. و این دیدگاه کسانی از اهل تفویض است که معتقد به معنایی مفهوم برای نصوص هستند.[۲] اما نزد کسانی از آنها که معتقدند برای نصوص معنایی وجود دارد که مفهوم نیست یا اینکه معنایی ندارند، فقط خواندن حروف مد نظر می باشد. اما حقیقت این است که میان مذهب سلف و مذهب اهل تفویض تفاوت وجود دارد.

اما توضیح آن از این قرار است که: مذهب سلف تفویض کیفیت و حقایق خارجی می باشد اما در مورد معانی لغوی قائل به تفویض نیستند. چرا که الفاظ قرآن بر مبنای لغت عرب نازل شده است و برای معانی مشخصی وضع شده اند. و از این رو از آنها ثابت شده که در چنین مواردی گفتند: آنها را چنانکه وارد شده اند تصدیق می کنیم و به آنها ایمان داریم. و این امر میسر نخواهد بود مگر اینکه لفظ بر معنای واقعی خود حمل شود.

ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «تأویل آنچه خداوند متعال در مورد ذات مقدس خویش از آن خبر داده است – ذات مقدسی که متصف به حقایق اسما و صفات می باشد – در واقع حقیقتِ ذات مقدس متصف به حقایقِ صفات می باشد. و تأویل اخباری که خداوند متعال در مورد وعد و وعید بیان نموده است، همان نفس وعد و وعید می باشد. بر این اساس آنچه در حدیث وارد شده است، به محکم آن عمل کرده و به متشابه آن ایمان می آوریم. چرا که خداوند متعال از ذات خویش خبر داده و نیز آنچه از روز قیامت خبر داده است، الفاظی متشابهی در بردارند که معانی آنها شبیه معانی که ما در دنیا می شناسیم – از نظر لفظ و معنی – می باشد. اما مثل مواردی که در دنیا می شناسیم نیستند و حقیقت آنها همچون حقیقت اینها نیست. چرا که اسما و صفات خداوند متعال والاتر از این هستند (که کیفیت آنها چون مواردی باشند که در دنیا می شناسیم) هرچند بین آنها و بین اسامی بندگان و صفات آنها تشابه وجود داشته باشد، اما صرف این تشابه دلیلی بر آن نخواهد بود که خالق، مثل مخلوق است و حقیقت او همچون حقیقت مخلوق می باشد.[۳] و این همان معنای مقوله ی امام مالک رحمه الله می باشد که فرمود: «استوا معلوم است، کیفیت آن مجهول است و ایمان به آن واجب و سوال از کیفیت آن بدعت است».[۴]

و نیز قول شیخ او ربیعه بن عبدالرحمن می باشد که می فرماید: «استوا معلوم و کیفیت آن مجهول است. خداوند بیان می کند و بر رسول ابلاغ است و بر ما ایمان آوردن به آنها واجب است».[۵]

و از اسباب بیان این مقوله، روی آوردن خلف به تأویل می باشد که عبارت است از: ذکر معنایی برای نصوص که گاهی لغت احتمال آن معنا را دارد. اما در غیر این سیاق معین؛ و به اتفاق، تأویل نزد آنان در گیر و دار ظن و گمان است.[۶] چنانکه هیچیک از آنها با قطعیت در مورد معنایی که آن را برای لفظ در نظر گرفته اند سخن نمی گوید. اما با این روش چیزی را بدست نمی آورند بلکه نصوص را ترک کرده اند، درحالی که حق و یقین در آنها می باشد و در مقابل به احتمالات و تجویزاتی روی آورده اند که آنها را پراکنده و دسته دسته نموده  و حیرت و سرگردانی و هلاکت و نابودی را برای آنها به دنبال دارد.

۵- اتفاق نظر و دیدگاه سلف در عصر و زمان های مختلف، دلیل بر علم آنها می باشد. و اضطراب خلف و پراکندگی دیدگاه و آرای مختلف آنها، دلیل بر عدم علم ایشان نسبت به حق و اظطراب آنان در استدلال می باشد.[۷]

۶- رجوع بسیاری از ائمه خلف به مذهب سلف و تصریح آنها به صحت دیدگاه سلف؛ افرادی چون اشعری و جوینی و …[۸] اما هیچگاه دانسته نشده کسی از علمای سلف و حتی عوام صالح آنها از مذهب سلف بازگشته باشند.[۹]

۷- شهادت و گواهی ائمه ی خلف به گمراهی خویش؛ از جمله غزالی که می گوید: « ایمان برگرفته شده از دلیل کلامی بسیار ضعیف است و با هر شبهه ای در معرض زوال و نابودی می باشد. بلکه ایمان راسخ همان ایمان عوام است که در قلب های شان با تواتر نقلی حاصل شده است».[۱۰]

شوکانی رحمه الله می گوید: «اهل کلام در بین خود اتفاق نظر دارند که راه و روش و دیدگاه سلف سالم تر است. اما گمان برده اند که دیدگاه خلف عالمانه تر می باشد. و نهایت پیروزی که از این اعلمیت دیدگاه خلف بدست آورده اند این بوده که محققان و صاحبنظران آنها در پایان کار آرزوی دین پیرزنان نموده اند. و گفتند: خوشا به حال عموم مردم. در این اعلمیت تدبر کن که حاصل آن چنین است که هرکس بدان دست یافته به جاهلی که جهل بسیط دارد، به خاطر اعتقادش تبریک می گوید. و خود آرزو می کند که ای کاش از جمله آنان باشد. و دینی چون دین آنها و دیدگاه و راه و روشی چون آنان داشته باشد. براستی این مسأله با صدای بلند فریاد می زند و بلکه به روشنی بر این دلالت می کند که این اعلم بودنی که در پی آن هستند، در واقع جهل بسیار از آن بهتر است و چون به نهایت و غایت آن دست پیدا می کند، خود را جاهل بدان و فاقد و تهی از آن می بیند. براستی در این مهم عبرتی است برای پند پذیران و نشانه ای آشکار است برای کسانی که در آن تأمل کنند.[۱۱]

 

 

[۱] – الحمویه من النفائس: ۸۹؛ الرساله التدمیریه من النفائس: ۳۸

[۲] – شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «آن مبتدعان که راه و روشی خلف از متفلسفه و مانند آنها را بر راه و روش سلف ترجیح می دهند، چنین دیدگاهی را از آن جهت معتقدند که گمان برده اند دیدگاه سلف مجرد ایمان به الفاظ قرآن و حدیث بدون فقه آنها می باشد. و آنان را چون امی هایی تصور کرده اند که خداوند در مورد آنها می گوید: «وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاَ یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلاَّ أَمَانِیَّ» (بقره: ۷۸) «و پاره ای از آنان افراد بیسوادی هستند که (از) کتاب (خدا) جز آرزوهایی نمی دانند». و در مقابل چنین تصور کرده اند که راه و روش خلف استخراج معانی نصوص تاویل شده از حقایق آنها با انواع مجازات و غراتب لغات می باشد».

[۳] – الرساله التدمیریه من نفائس، ص: ۳۸

[۴] – الاسماء و الصفات، بیهقی، ص: ۴۰۸؛ الاعتقاد: س: ۱۱۶

[۵] – الرساله التدمیریه من النفائس، ص: ۳۹؛ الحمویه، ص: ۹۰

[۶] – نگا: الملل و النحل، شهرستانی: ۱/۱۰۴

[۷] – نگا: نقض المنطق، ص: ۴۲

[۸] – نگا: الرساله الحمویه من النفائس، ص: ۹۰-۹۱

[۹] – نگا: نقض المنطق، ص: ۴۲

[۱۰] – الجواهر الغوالی، غزالی: ۹۹؛ اعلام الموقعین، ابن قیم: ۴/۲۴۷؛ تعریف الخلف بمنهج السلف، دکتر ابراهیم بن محمد بن عبدالله بریکان حفظه الله

[۱۱] – التحف فی مذاهب السلف؛ ص: ۳، ۴

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …