دفاع از ابن تیمیه مظلوم و کشف اکاذیب دشمنان ملعون(۴)

شبهه سوم:

ابن حجر مکّى(از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را گمراه و گمراه‏گر می ‏شمارد

ابن حجر مکّى متوفّاى ۹۷۴، از دانشمندان بزرگ اهل سنّت، در باره ابن تیمیّه می ‏نویسد:

«ابن تیمیه عبد خذله الله وأضله وأعماه وأصمه وأذله ، وبذلک صرح الأئمه الذین بینوا فساد أحواله وکذب أقواله… والحاصل أن لا یقام لکلامه وزن بل یرمى فی کل وعر وحزن ویعتقد فیه أنه مبتدع ضال ومضل جاهل غال عامله الله بعدله وأجارنا من مثل طریقته وعقیدته وفعله آمین»

یعنی: ابن تیمه خدا او را خوار، گمراه، کور و کر گردانیده است و پیشوایان اهل سنّت و معاصرین وى از شافعى ‏ها، مالکى ‏ها وحنفى‏ ها، بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند … سخنان ابن‏ تیمیّه فاقد ارزش بوده و او فردى بدعت‏گذار، گمراه، گمراه‏گر و غیر معتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید و ما را از شرّ عقیده و راه و رسم وى حفظ نماید. (الفتاوى الحدیثه، ص ۸۶٫)

ودر جای دیگر میگوید:

وإیاک أن تصغى إلى ما فی کتب ابن تیمیه وتلمیذه ابن قیم الجوزیه وغیرهما ممن اتخذ إلهه هواه وأضله الله على علم وختم على سمعه وقلبه وجعل على بصره غشاوه فمن یهدیه من بعد الله، وکیف تجاوز هؤلاء الملحدون الحدود، وتعدوا الرسوم وخرقوا سیاج الشریعه والحقیقه، فظنوا بذلک أنهم على هدى من ربهم ولیسوا کذلک، بل هم على أسوأ الضلال وأقبح الخصال وأبلغ المقت والخسران وأنهى الکذب والبهتان فخذل الله متبعهم وطهر الأرض من أمثالهم … ». { الفتاوی الحدیثیه : ۱۴۸ }

یعنی : و بپرهیز از گوش سپردن به آنچه در کتاب های ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی و غیر این دو نفر است از افرادی که هوای نفسشان را خدای خود قرار داده و خداوند آنان را گمراه کرده است و بر گوش و قلبشان ختم زده و بر چشمشان پرده قرار داده پس چه کسی بعد از خدا می تواند آن را هدایت کند؟! و چگونه این ملحدان حدود را تجاوز کرده و پرده شریعت و حقیقت را دریده اند و گمان کرده اند که بر هدایتی از پروردگارند و حال آنکه این چنین نیست بلکه اینان بر بدترین گمراهی و زشت ترین خصال و منهی خسران و نهایت کذب و بهتان اند. پس خداوند پیروانشان را مخذول کند و زمین را از امثالشان پاک کند..».

پــاســــــــــــــــخ

خداوند در سوره مائده میفرماید:

 ( ۸ )   یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

( ۸ )   ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره برای خدا قیام کنید و به عدالت گواهی دهید، دشمنی با گروهی شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید؛ عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خدا بترسید، همانا خداوند به آنچه می کنید؛ آگاه است.

در سایه سار این آیه شریفه به شبهه مذکور جواب خواهیم داد.

با اسم ابن حجر سه نفر شهرت یافته اند که برای شناخت پیدا کردن خواننده گرامی و اینکه این سه نفر را با هم قاطی نکند معرفی کوچکی از این سه نفر ارائه میدهیم:

 

۱- اِبْن‌ حَجَر عَسْقَلانی‌، شهاب الدین أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن محمد بن علی بن محمود بن أحمد بن حجر الکنانی العسقلانی الشافعی المصری (۷۷۳ – ۸۵۲)، یکى‌ از علمای‌ بزرگ‌ حدیث‌ و فقه‌ شافعى‌. و از او به ‌ « حافظ العصر» و «شیخ‌ الاسلام» و «امیر المؤمنین‌ در حدیث‌ » یاد کرده‌اند.

 

بیش از یکصد و پنجاه تألیف داشته و از آن جمله است : “الاصابه فی تمییز الصحابه” و ” فتح الباری فی شرح البخاری” .

 

 

 ۲- نور الدین أبو الحسن علی بن أبی بکر بن سلیمان أبو الحسن الهیثمی(۸۰۷ ه.ق) که مولف کتاب مشهور ” مجمع الزوائد ومنبع والفوائد ” در حدیث و  “موارد الظمآن من زوائد ابن حبان” می باشد. اما بعضا دیده میشود که اشتباهی به او ابن حجر هیثمی میگویند و این تسمیه اشتباه است و باید به او نور الدین هیثمی گفت. (توجه کنید که نور الدین هیتمی هم اشتباه است و نباید ث را به ت بتدیل کرد)

 

 

۳- ابن حجر هیتمی ؛ یا شهاب الدین أبی الفضل أحمد بن محمد بن علی بن حجر الهیتمی سعدی الانصاری (۹۰۹ – ۹۷۴ هـ .ق) که اهل سرزمین مصر می باشد و شبهه نیز سخن این شخص درباره ابن تیمیه میباشد.

 

 در این میان نفر اول و دوم یعنی حافظ ابن حجر عسقلانی و حافظ نور الدین الهیثمی از موافقان شیخ الاسلام ابن تیمیه بودند.

و نفر سومی یعنی ابن حجر هیتمی یا مکی مخالف او بود چون کتب ابن تیمیه و ردود قوی او بر افکار مبتدعین که در بعضی جاها شامل حال وی نیز میشد سخت او را آزرده بود و صرف نظر از شافعی مذهب بودن در فروع و فقه و احکام اما ابن حجر هیتمی در اصول و عقاید صوفی و اشعری بوده و از موافقان وحدت وجودی ها بود.

در اینجا نکته ای را لازم میدانم که به آن اشاره کنم.

همانطور که قبلا نیز در مقدمه اشاره ای کردم، این نکته را باید دانست که در جامعه معروف به اهل سنت با همه فرقه های آن ما فرقه ای را نمی توانیم پیدا کنیم که خود را اهل سنت بداند اما در عین حال چهار خلیفه اولش به ترتیب ابوبکر عمر عثمان و علی نباشد و بر خلاف شیعه دوستار صحابه نباشد.و باز با همه انواع فرقه های منتسب به اهل سنت  و شاخه های هر یک از آنان همانند تصوف و اشاعره و معتزله و جهمیه و ماتریدیه … همه شان در فقه واحکام پیرو یکی از امامان اربعه (حنفی، مالکی ،شافعی و حنبلی) هستند. اما در باور و عقیده پیرو یکی از این چهار امام نیستند.

 برای مثال اشاعره در فروع پیرو شافعی هستند اما در اصول پیرو ابو الحسن اشعری هستند. یا ماتریدیه در فقه و فروع پیرو ابو حنیفه هستند اما در عقیده و اصول پیرو ابو منصور ماتریدی هستند. و واقعا جای تعجب است که چطور خود را شافعی یا حنفی میخوانند اما عقاید شافعی و حنفی را رفض کرده و عقاید دیگری را برای خود انتخاب کرده اند!!! آیا معقول است کسی که تنها در فقه از شافعی پیروی می کند ولی در عقیده اشعری یا وحدت وجودی یا حلولی یا قبوری است را همچنان شافعی بدانیم؟

آیا ملاک اهل سنت بودن تنها در قبول داشتن ابوبکر رضی الله عنه به عنوان خلیفه اول بودن است؟ قطعا خیر.

آیا ملاک اهل سنت بودن تنها انجام دادن احکام فقهی بر پایه یکی از چهار مذهب اهل سنت است؟ قطعا خیر.

امام البربهاری (۳۲۹ ه) در شرح السنه صفحه ۱۲۸ میفرماید:

«ولا یحل لرجل أن یقول: فلان صاحب سنه حتى یعلم منه أنه قد اجتمعت فیه خصال السنه، لا یقال له: صاحب سنه حتى تجتمع فیه السنه کلها»

ترجمه: «جایز نیست که کسی بگوید: فلانی صاحب سنت است تا زمانی که بداند که در او ویژگی های سنت جمع شده باشد: نباید به او گفت: اهل سنت است تا اینکه در او همه سنت جمع شود. »

 ابن حجر مکی نیز از این قاعده مستثی نیست و علمای اهل سنت بر افکار و عقاید او ردیه نوشته اند و با اینکه او را جملتا اهل سنت می دانند اما به هیچ عنوان سخنان او را در “عقیده” به عنوان سخن اهل سنت و جماعت قبول نداشته اند. اگرچه ابن حجر هیتمی در فقه شافعی عالمی بزرگ بوده و خدمات زیادی کرده است ولی در عقیده اشتباهات زیادی داشته است و علما به خاطر حسن ظن و تاویل، او را تکفیر نکرده اند. یعنی با اینکه تکفیر معین نشده است اما با این حال اقوال و عقاید او را کفری دانسته اند و تصریح بر اهل بدعت و گمراهی او کرده اند  و امام ذهبی در سیر  درباره ابن حزم قرطبی با اینکه عالمی بزرگ بوده، می گوید چون ادب در مقابل علما را رعایت نکرده است، پس سزای او عملی همانند جنس عمل اوست و می گوید: « وَلَمْ یَتَأَدَّب مَعَ الأَئِمَّه فِی الخَطَّاب، بَلْ فَجَّج العبَارَه، وَسبَّ وَجَدَّع، فَکَانَ جزَاؤُه مِنْ جِنس فِعله» سیر أعلام النبلاء  ( ۱۸/ ۱۸۶ـ۱۸۷)

ولذا ما نیز درباره ابن حجر هیتمی به خاطر عدم رعایت ادب در مقابل علما، سزایی از جنس  عمل او، به او خواهیم داد

کلیاتی از عقاید خلاف اهل سنت و جماعت او چنین بود:

تجویز توسل و استغاثه به قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم و دیگر صالحان بعد مرگشان.

تایید و تبلیغ اوراد صوفیه و تبلیغ حلقه های ذکر با جهر به قول بر خلاف صریح آیات قرآن.

رد کردن علو الله تعالی و اینکه او در آسمان است و تاویل باطل نصوص شرعی در اینباره.

اعتقاد به مخلوق بودن قرآن و معتقد است الله با حرف و صوت تکلم نمیکند.

تاویل باطل استوی به استیلا و ید به قدرت و امثال این صفات باری تعالی جل شانه.

دفاع متعصبانه از ابن عربی و ابن الفارض و دیگر ملحدان وحدت وجودی.

معتقد به اقاطب و ابدالی که زمین و احوالش در دست آنان است برای مثال صاحب  و قطب مصر در زمان خود را الشیخ برهان الدین بن أبی شریف و الشیخ زکریا  معرفی میکند.

 اگر عقاید او عقاید اهل سنت بود پس سخنش را درباره ابن تیمیه قبول میکنیم اگر عقایدش هم مخالف عقاید اهل سنت و چهار مذهبش بود پس هر آنچه به ابن تیمیه گفته است را به خودش بر میگردانیم

مقاله پیشنهادی

فواید مطالعه

۱- دور شدن وسوسه‌ها و غم واندوه. ۲- پرهیز از فرو رفتن در کارهای بیخود …