داستان اسلام آوردن کیزا صالح از اوگاندا

اشاره: آفریقا همواره منطقه‌ای برای تاخت و تاز کشورهای اروپایی و غربی بوده است؛ سرزمینی که سرشار از ثروتهای طبیعی و خدادادی است، اما مردمانش در فقر مطلق به سر می‌برند. بعد از کنار گذاشتن جهاد از سوی مسلمانان و کمرنگ شدن حضور مبلغین اسلامی، استعمار گران غربی دو هدف اساسی را در این منطقه دنبال کردند: ۱- غارت همه جانبۀ ثروتهای طبیعی و معادن آنها و استثمار ساکنین بومی ۲- استحالۀ فرهنگی و جایگزینی فرهنگ و زبان کشور استعمار گر به جای فرهنگ و زبان محلی و بومی آنها.
در کنار اینها گسیل داشت مستبشرین مسیحی به این مناطق در پوشش کمکهای انسان دوستانه و سازمان صلیب سرخ جهانی که در غیاب مسلمانان اهداف خود را به پیش می‌برند.
کیزا جولیاس ۴۶ سال دارد. او اهل اوگاندا و از منطقه بوسیروکا می‌باشدکه در نزدیکی دریاچه آلبرت قرار دارد.این منطقه یکی از مناطق فقیر اوگاندا است که ازکمبود آب آشامیدنی ضدعفونی شده بشدت رنج می‌برد. همچنین عدم وجود مسجد که تازه مسلمانان بتوانند در آنجا تعلیمات دینی خود را فراگیرند نیز مشکل دیگری است که مسلمانان آنجا با آن مواجه‌ هستند؛ البته این سوای نیازمندی آنان به مراکز تعلیم قرآن و کفالت ایتام و احتیاجات غذایی آنان است.
کیزا جولیاس که بعد از اسلام آوردن اسمش را به کیزا صالح تغییر داده است، کشیشی بود که بر ۷ کلیسای منطقه اشراف داشت، او سبب اسلام آوردنش را اینگونه بیان می‌کند:
چرا اسلام؟
چند سبب باعث شد که من به دین مبین اسلام روی آورم، یکی اینکه کلیسا تا آنجایی که امکان داشت خواندن انجیل یا خریدن آن را بر ما ممنوع ساخته بود از ترس اینکه مبادا ما در انجیل مطالبی بیایبم که مخالف رأی و فکر انها باشد. خطبه‌هایی هم که برای روز یکشنبه می‌خواندیم همه نوشته شده و آماده از جانب آنها به تعداد هفته‌های سال در کتابی جمع‌آوری شده بود که به ما می‌دادند و هر هفته یکی از آنها را می‌خواندیم.
اما هنگامیکه فرصتی یافتم تا انجیل را به طور کامل مطالعه کنم اموری را در آن یافتم که نه کاتولیکها بدان عمل می‌کنند و نه پروتستانها، بلکه این مسلمانها هستند که به آنها می‌پردازند و چون در بین مسلمانان زندگی می‌کردم این را به عینه شاهدبودم؛ مثلاً در انجیل داریم، هنگامی که عیسی و حواریون از خداوند طلب نجات کردند به سجده آفتادند که این عمل را هیچ کدام از مسیحیان انجام نمی‌دهند بلکه این مسلمانان هستند که سجده می‌کنند و همچنین همه می‌دانیم که حضرت مریم موهایش ار با حجاب می‌پوشاند که این هم فقط از سوی مسلمانان رعایت می‌شود.
سبب دوم اینکه علی‌رغم نازا بودن زن اولم، کلیسا با ازدواج مجدد من  ممانعت می‌کرد که این مسأله باعث نزاع من با دست‌اندر کاران کلیسا شد. ولی آنچه که بیش از همه مرا به سوی اسلام کشاند مهر و محبتی بود که در بین مسلمانان یافتم.
ارتباط با پیروانم بعد از اسلام
خوشبختانه هیچ چیز ناراحت کننده‌ای وجود ندارد به طوری که عدۀ بسیاری از پیروانم به تبعیت از من مسلمان شدند. آنهایی هم که اسلام نیاوردند بچه هایشان را به اسلام آوردن امر کردند. و عدۀ دیگری نیز وعده داده‌اند که در آینده مسلمان خواهند شد، و چیزی که ارتباط ما را بیش از پیش محکمتر می‌کند این است که ما هنوز در خانۀ یکی از کاتولیک‌ها که یکی از اتاقهایش را در اختیار ما قرار داده نماز می‌خوانیم.
ارتباط با مسئولین حکومتی
هنوز ارتباط خوبی با معاون سوم نخست وزیر که وزیر کار نیز می‌باشد دارم. او نیز مسیحی است کما اینکه با نمایندۀ منطقه در مجلس ارتباط خوبی دارم و همچنین با رئیس شورا نیز دوست هستم.
برنامه‌های آینده
هنوز من و همکیشانم بسیاری از امور دینی‌مان را نمی‌دانیم، امیدوارم کسی پیدا شود که دست ما را بگیرد و چشمهایمان را در امور دینی‌مان بگشاید. بدون شک یکی از نقشه‌های مهمی که در سر می‌پرورانیم بنای مسجد به همراه خانه‌ای برای امام مسجد و مدرسه‌ای که بتوانیم کودکانمان را در آنجا تعلیم دهیم؛ در این مورد با نمایندگان مسلمان منطقه بوسیروکا مذاکره‌ای داشته‌ایم و توانسته‌ایم کمکهایی از مسلمانان شهر «هویما» و بعضی از تازه مسلمانان دریافت کنیم و با آن پول قطعه‌ای زمین خریده‌ایم تا مسجد و مدرسه را در آنجا بنا کنیم. الان به کسانی نیاز داریم تا ما را در ساختن مسجد یاری کنند.
لازم به ذکر است، شخصی که منزلش را برای نماز خواندن در اختیار مسلمانان قرار داده یک مسیحی کاتولیک به نام «ناتان آدیگا» است. او نظرش را در مورد اسلام اینگونه بیان می‌کند: «از نظافت و وحدت مسلمانان خوشم می‌آید ودر آینده‌ای نزدیک حتماً یکی از آنها خواهم بود».
«چارلز اووندا» نیز که سه پسرش به نامهای راشد، اشرف و فاروق مسلمان شده‌اند می‌گوید: «اخلاق مسلمانان، همچنین لباسهای تمیز و پاکیزه‌ای که می‌پوشند مرا تحت تأثیر قرار داده است. حتماً در آینده مسلمان خواهم شد».

ترجمه و تنظیم: شفیق شمس

مقاله پیشنهادی

دلداری به مصیبت‌زدگان (۲)

یکی از پادشاهان، حکیمی از حکمای خود را به زندان انداخت؛ حکیم، برای او نامه‌ای …