خدیجه دختر خویلد رضی الله عنها(۲)

پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد سخنان عمویش به فکر فرو رفت، اما ابوطالب تفکر محمد صلی الله علیه وسلم را قطع کرده وگفت: گر چه دوست ندارم تو به شام بروی، زیرا می ترسم یهودیان قصد سویی به جانت کنند، اما چاره ای جز این نیست[۶].
خدیجه زنی امانتدار، شریف وتاجری ماهر بود که کاروان تجاری او در کنار دیگر کاروانهای قریش از همه جای دنیا سر می زد. خدیجه اموال خود را به مردانی می سپرد وهرچه سود به دست می آمد نیمی از آن را به همان افراد می داد، مهارت قریشی ها نیز در تجارت مشهور بود.
پیامبر صلی الله علیه وسلم به ابوطالب گفت: شاید خدیجه خودش دنبال من کسی را بفرستد.

ابوطالب گفت: می ترسم کسی قبل از تو نزد خدیجه برود ومالش را تحویل گیرد. سخن ابوطالب با برادرزاده اش محمد، اینجا به پایان رسید وازهمدیگر جدا شدند[۷].
 
خدیجه از گفتگوی ابوطالب ومحمد صلی الله علیه وسلم بطریقی آگاه شد، او محمد صلى الله علیه وسلم را می شناخت که صداقت وامانت وی در مکه زبانزده خاص و عام است ومردم او را صادق وامین می خوانند. خدیجه گفت: نمی دانسته ام که او چنین چیزی می خواهد، سپس کسی را دنبال محمد صلی الله علیه وسلم فرستاد وگفت: به محمد بگو: از آن جا که تو فردی هستی راستگو و امانتدار، کاروان تجاری مرا به شام ببر ومن دو برابر دیگران به تو مزد خواهم داد.
 
پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از شنیدن پیام خدیجه نزد عمویش ابوطالب برگشت و آنچه از خدیجه شنیده بود برایش تعریف نمود، ابوطالب گفت: برادرزاده ام! این روزی را خداوند به تو حواله نموده است. کاروان خدیجه آماده شد وپیامبر صلی الله علیه وسلم ومیسره غلام خدیجه به سوی شام حرکت کردند، عموهای پیامبر صلی الله علیه وسلم حمزه وابوطالب کاروانهای دیگر را سفارش کردند که مواظب برادرزاده شان باشند، کاروان به راه خود ادامه داد تا اینکه به منطقه شام به شهر بصری رسید، محمد ومیسره در بازار بصری نزدیک عبادتگاه راهبی بنام ((نسطورا)) زیر درختی اقامت گزیدند، راهب که میسره را از قبل می شناخت نزد میسره آمد و گفت: مردی که درسایه آن درخت نشسته چه کسی هست؟
 میسره گفت: او قریشی واز اهل حرم است، راهب به او گفت: آن مردی که زیر درخت نشسته پیامبر است، سپس از میسره پرسید: آیا چشمهایش کمی قرمز هستند؟
میسره گفت: بله، راهب گفت: او آخرین پیامبر است.
میسره علاوه بر امانتداری، حسن رفاقت وفایده زیاد در تجارت چیزهای دیگری نیز در این سفر مشاهده نمود، او می دید که هنگام ظهر که هوا به شدت گرم می شد دو فرشته پیامبر را که سوار بر شتر بود سایه می کردند تا ازگرمای آفتاب در امان بماند[۸].
 
میسره وپیامبر صلی الله علیه وسلم از شام به سوی مکه بازگشتند قلب میسره از محبت پیامبر صلی الله علیه وسلم مالامال بود. میسره به اندازه ای پیامبر صلی الله علیه وسلم را دوست می داشت که گویا برده پیامبر است. چون آنها به مکه رسیدند دیدند که خدیجه در هنگام ظهر بیرون از خانه همراه چند زن که نفیسه دختر منبه هم در میان آنها به چشم می خورد منتظر پیامبر صلی الله علیه وسلم ومیسره بودند، پیامبر صلی الله علیه وسلم نزد خدیجه آمد واو را از فایده وسودی که در این تجارت عاید شده بود خبر کرد، خدیجه خوشحال شد ومزد پیامبر صلی الله علیه وسلم را دو چندان پرداخت نمود. نفیسه دختر منبه می گوید که خدیجه بعداز بازگشت پیامبر صلی الله علیه وسلم مرا نزد او فرستاد تا از او خبرگیری نمایم، ومن نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم رفتم، و به او گفتم که محمد چرا ازدواج نمیکنی؟ او گفت: چیزی در دست ندارم که ازدواج نمایم.
نفیسه به او گفت: اگر زنی که در ثروت وزیبایی وشرافت مشهور وهم طراز تو باشد وخودش بخواهد با تو ازدواج کند آیا می پذیری؟
پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: او چه کسی است؟
 نفیسه گفت: خدیجه، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: خوب، من چگونه می توانم این کار را بکنم؟
 
نفیسه گفت: خودم این کار را انجام میدهم[۹].
نفیسه دختر منبه نزد خدیجه آمد واو را خبر کرد، خدیجه کسی را نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم فرستاد تا در موعد مقرر حضور بهم رساند. ونیز خدیجه کسی را نزد عمویش عمروبن اسد فرستاد تا بیاید واو را به عقد محمد در بیاورد وبرادر خدیجه عروه بن خویلد در کنارش بود. روز ازدواج تعیین گردید و در همان روز محمد وعموهایش و تعدادی از بنی هاشم وعموی خدیجه وبرادرش وتعدادی از خویشاوندان او، در خانه خدیجه جمع شدند. وابوطالب عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم سخن را آغاز نمود وگفت: سپاس خداوندی را که ما را پرده دار و پاسبان وخادم خانه اش (کعبه) گردانیده است. برادرزاده ام از هر فردی که با او مقایسه شود شریف تر و عاقل تر وبهتر است، گرچه ثروت ومالش اندک است.
اما باید دانست که مال سایه ای است که از بین می رود وچیزی است که همواره درمعرض دگرگونی ونابودی قرار دارد. سپس ابوطالب گفت: محمد علاقه مند است با خدیجه ازدواج کند وخدیجه نیز علاقه دارد با او ازدواج کند، سپس مقدار مهریه را اعلام کرد.

مقاله پیشنهادی

روش حج رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رضی الله عنهما قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه …