حقایق و نمونه‌هایی از روایات شیعه (۴)

وـ دروغ خود انواع و اقسام مختلفی دارد!

برخی از دروغ‌ها، آشکارند؛ مانند آنکه روایتی به منابع حدیثی نسبت داده شود که اثری از آن روایت در آن منابع نباشد؛ مثلاً گفته شود: «بخاری و مسلم و احمد و… روایت کرده‌اند…» با این اطمینان که کسی به دنبال این منابع نمی‌رود و گفته‌اش را پی‌گیری نمی‌کند؛ که این نوع دروغ‌ها خیلی زیادند.

یا این‌که‌ روایتی در یک منبع معین آمده باشد که مؤلف آن را آورده تا آن را رد کند و صحیح نبودنش را بیان نماید. سپس از این منبع به عنوان مرجعی برای قابل اعتماد بودن روایت بهره‌برداری شود.

یا این‌که‌ روایتی در یک منبع معین آمده باشد ولی چیزهایی به آن اضافه شده که در اصل نداشته، یا چیزهایی از آن حذف می‌شود سپس ـ بعد از اضافه یا حذف ـ به آن منبع معین نسبت داده شود. آن‌گاه گفته شود: دو طرف (شیعه و سنی) بر آن اتفاق نظر دارند! در حالی که اتفاق تنها بر اصل روایت است ـ اگر صحیح باشد ـ بدون هیچ زیاد و کمی.

یا روایتی که حاصل چندین روایت در کتاب‌های متعدد است، یک جا آورده شود.

یا این‌که‌ یک روایت به منابعی نسبت داده شود که آن منابع در اصل منابع حدیثی نیستند و روایات غیر صحیح در آن‌ها آمده باشند؛ مانند کتاب «الصواعق المحرقه» اثر ابن حجر هیتمی، «اسباب النزول» اثر واحدی و عموم کتاب‌های اسباب نزول، و «تفسیر ثعلبی» و «تاریخ الخلفاء» و «الدر المنثور» اثر سیوطی. که خواننده گمان می‌کند که آنچه در این کتاب‌ها روایت شده‌اند، قابل اعتماد و حجت است، در حالی که شیوه‌ی علمی اقتضا می‌کند که استدلال باید تنها به روایاتی باشد که صحتشان به اثبات رسیده، نه صرفاً بدین خاطر که در آن منابع آمده‌اند.

بلکه متأسفانه به روایاتی که در کتاب‌های ادبیات و لطایف آمده، از قبیل: «العقد الفرید» اثر ابن عبد ربه، «الحیوان» اثر دمیری، «الأغانی» اثر اصفهانی، استدلال می‌شود. آیا عقیده‌ی مسلمانان تا این اندازه سست شده است.

از جمله‌ی دروغ، نسبت دادن یک روایت به کتاب‌های حدیثی‌ای است که صحیح و ضعیف را می‌آورند مانند سنن چهارگانه (سنن ابوداود، سنن ترمذی، سنن نسائی و سنن ابن ماجه) و مسند احمد، بدون آنکه درباره‌ی صحت روایت تحقیق شود. این کتاب‌ها هر چند احادیث صحیح‌شان بیشتر است، ولی در عین حال روایات ضعیف زیادی ـ و بلکه روایات دروغ و ساختگی ـ هم دارند؛ روایاتی که استدلال بدان‌ها درست نیست مگر بعد از تحقیق و اطمینان در صحت روایت. تازه اگر خود راوی، در کتابش به ضعف روایت اشاره کرده باشد، وضعیت چگونه باید باشد. با وجود آن کسانی هستند که به آن روایات استدلال می‌کنند.

از جمله کتاب‌هایی که روایات ضعیف زیادی در آن‌ها آمده، کتاب «مستدرک» حاکم است. تقریبا (یک چهارم) روایات موجود در آن ضعیف‌اند، همان‌طور که محققان اظهار داشته‌اند و برایش عذر آورده‌اند که حاکم پیش‌نویس کتابش را نوشته و قبل از آنکه جهت تصحیح روایات به آن مراجعه کند، وفات یافته است.

و از جمله چیزهایی که مردمان زیادی‌ را سردرگم کرده، آوردن عبارت «صححه الحاکم، ووافقه الذهبی» است؛ یعنی «حاکم آن را صحیح دانسته و ذهبی هم با وی موافقت نموده است». این عبارت، از اوهام و خطاهای شایع به شمار می‌رود. حقیقت آن است که امام ذهبی وقتی که کتاب حاکم را خلاصه نمود، قصد تحقیق آن کتاب و تشخیص روایات صحیح از روایات ضعیف را نداشته، بلکه تنها قصد خلاصه نمودن آن را داشته و بس. از این رو، تکرار عبارات حاکم به معنای موافقت با وی نیست، اما کسانی از متأخرین آمدند و چنین گمانی داشتند و این عبارت را بر سر زبان آوردند و بدین صورت این عبارت در میان همه انتشار یافت[۱].

از جمله‌ی دروغ‌ها، آن است که روایتی ضعیف در منبعی روایت شود و سپس بعد از راوی قبلی، کس دیگری بیاید و همان روایت را از آن منبع در کتاب خود نقل کند، که گاهی ناقلان این روایت به ده‌ها نفر می‌رسند، آن‌گاه زنجانی و عبدالحسین موسوی و امثال ایشان می‌آیند تا این کتا‌ب‌های متأخر را به عنوان منابع حدیثی قلمداد کنند و مثلاً بگویند: این روایت در چهل یا شصت منبع از منابع اهل سنت آمده است.

و خواننده گمان می‌کند که این روایت، صحیح یا قابل اعتماد است؛ چون معقول نیست که در همه‌ی این منابع روایت شود در حالی که صحیح یا قابل اعتماد نباشد. در نتیجه به عنوان حجت قلمداد می‌شود در حالی که، منبع آن روایت، فقط یکی است و بقیه‌ی کتاب‌ها از آن منبع نقل نموده‌اند.

همانا یک شاهد بر واقعه‌ای معین، تنها یک نفر است هر چند کسانی که واقعه را از وی نقل می‌کنند، زیاد باشند و درست نیست که این افراد به عنوان شاهد به حساب آورده شوند هر چند به صدها نفرهم برسند مادام که بر آن یک شاهد اعتماد شود.

قاضی‌ای که همه‌ی این افراد را به عنوان شاهد به حساب می‌آورد و از اعتماد و اطمینان مردم به او بهره‌کشی می‌کند، بدون شک مزوِّری بزرگ و دروغگویی خطرناک است.

این تزویر پنهان و بیشتر از آن حد با روایاتی که امامیه در موضوع «امامت» و غیره بدان‌ها استدلال می‌نمایند، به عمل آمده است. و از جانب علمایی که مردم بدانان اعتماد کرده و بدون تحقیق و بررسی به دنبال آنان افتاده‌اند، صورت گرفته است.

[۱]– شیخ عزیز رشید محمد داینی در رسالهء خود به نام «منهج الحافظ الذهبی فی تلخیص مستدرک الحاکم» به تحقیق این موضوع پرداخته است. رساله‌ای که در حضور داوران و با نظارت استاد دکتر بشار عواد معروف از دانشگاه علوم اسلامی صدام، در سال ۱۴۱۹ هـ.ق برابر با ۱۹۹۸ م، نمرهء عالی را کسب کرد.

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …