حضور قلب در نماز چگونه است؟

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و اما بعد ‏:‏
انسان زمانی می تواند حضور قلب و توجه به پروردگارش را در نماز تقویت کند که بر شهوات و هواهایش غلبه داشته باشد. ورنه قلبی که مغلوب شهوات است و در اسارت هوس ها گرفتار است و شیطان در آن جای گرفته، چگونه از وساوس و پریشانی ها نجات می یابد؟
قلب به سه دسته تقسیم می شوند:
۱- قلبی که از ایمان و از تمام خوبی ها خالی است. این قلب در واقع تاریک است. شیطان با القاء وسوسه ‌در آنجا سکونت دارد، آنجا را خانه و مسکن خود قرار داده است و از ماندن در آنجت احساس آرامش می کند، و مطابق میل و خواسته خود در آنجا امر و نهی می کند و با قدرت در آنجا متمکن شده است .
۲- قلبی که منور به نور ایمان است، چراغ ایمان در آن روشن است، اما در مورد هجمه تاریکی شهوات و تند باد های هوس ها قرار دارد. شیطان به چنین قلبی رفت و آمد دارد، این گونه قلب ها می توانند جولانگاه و مطیع نظر شیاطین باشند. جنگ میان شیاطین و صاحب چنین قلب ها، حالت نوسان دارد و احوال این انسانها با توجه‌ به‌ قلت و کثرت غلبه متفاوت است. بعضی ها کسانی هستند که اوقات غلبه آنها بر دشمن بیشتر است و بعضی دیگر آنهائی هستند که در اغلب اوقات مغلوب دشمن هستند.
۳- قلبی که مملو از نور ایمان است و نور ایمان آن را منور ساخته است، حجب و موانع شهوات از آن زدوده شده اند و ریشه این تاریکی ها از آن کنده شده است. این شخص در دل و سینه خود، نوری را ایجاد کرده است، این نور شعله هائی دارد که هرگاه شیطان نزدیک آن شود، او را طعمه حریق می کند، این قلب مانند آسمانی است که ستارگان آن را حراست می کنند، اگر شیطان نزدیک آن برود، مورد تعقیب شهاب های ثاقب قرار می گیرد. آری، آسمان از مؤمن محترمتر نیست و پاسداری و حراست خداوند نسبت به مؤمن شدیدتر است تا آسمان؛ آسمان محل عبادت فرشتگان و مقر وحی است، اما قلب مؤمن محل استقرار توحید، محبت خداوند، ‌معرفت و ایمان است، قلب محل انوار معرفت الهی است، لذا در حراست و محافظت از مکر دشمن، حق تقدم دارد. شیطان مگر بصورت اختلاس، نمی تواند چیزی را از آنجا بدست بیاورد.
برای این مثال زیبائی نقل کرده‌اند، و آن عبارت است از سه خانه:
۱- خانه ای که گنج ها، ذخایر و جواهر پادشاه در آن هستند و از آن اوست.
۲- خانه ای که در آن گنج، اندوخته و جواهر عبد در آن هستند و آن خانه نیز از آن اوست و گنج های پادشاه در آن نیستند.
۳- خانه ای که خالی است، هیچ چیزی در آن وجود ندارد، اگر دزد بیاید و قصد سرقت، از این خانه ها کند، کدام خانه را مورد تاخت و تاز خود قرار می دهد؟
اگر بگوئید خانه خالی را مورد تاخت و تاز قرار می دهد، امکان ندارد، زیرا خانه خالی کالائی  ‌ندارد که به سرقت برده شود. این است که وقتی به حضرت ابن عباس گفته شد: یهودی ها می گویند: ما در موقع نماز وسوسه نمی شویم. ابن عباس در جواب فرمود: شیطان با قلب ویران و خالی چه کاری دارد؟ اگر بگوئید که از خانه پادشاه دزدی می کند، ‌این امر نیز، تقریباً محال و ممتنع است، ‌زیرا خانه پادشاه چنان از آن پاسداری و حفاظت می شود که دزد امکان نزدیک شدن به آن را ندارد و علاوه بر این پادشاه شخصاً از آن حراست می کند، پس با بودن گارد و لشکر در دور و بر آن، ‌دزد جرأت رفتن را به خودش نمی دهد. تنها خانه ای که برای دزد باقیمانده، همان خانه سوم است و آن خانه در معرض هجوم دشمن است.
انسان عاقل و خردمند باید این امثال را مورد توجه قرار بدهد، و آن را خوب بخاطر بسپارد، زیرا این مثال با این مسأله کاملاً انطباق دارد. قلبی که از تمام خیر و خوبی ها خالی است، قلب کافر و منافق است، این قلب خانه شیطان است، شیطان آن را برای خود محرز کرده است و آن را موطن خود قرار داده است و آن را مسکن و مقر خود می داند، شیطان از اینگونه قلب چه چیزی را می تواند به سرقت ببرد، گنج، ‌اندوخته ها، شکوک، اوهام و وسوسه های شیطان در این قلب قرار دارند.
قلبی که مملو از جلال، عظمت، محبت، مراقبت و حیاء از خداوند است، کدام شیطان است که جرأت رفتن به چنین قلبی را دارد؟ و اگر قصد سرقت از چنین قلبی را کند، چه چیزی را به سرقت می برد؟ فوقش این است که در بعضی اوقات بر صاحب قلب مذکور، غلبه پیدا کرده و با استفاده از غفلت او اندکی را بچاپد و به غارت ببرد، با توجه به بشر بودن صاحب قلب مذکور این میزان از غفلت طبیعی است و شیطان تا حدودی به مرام خود خواهد رسید.
و قلبی که در آن توحید خداوند، معرفت و محبت او، ایمان و تصدیق نسبت به خداوند و وعده‌های او وجود دارد، و در عین حال شهوات، خصوصیات آن و غریزه هوس و طبیعت نیز در آن دیده می شود.
این قلب که میان دو عامل قرار دارد، گاهی داعیه ایمان، معرفت، محبت و ارادت به خداوند در آن موج می زند و گاهی داعیه شیطان، هوا و طبیعت بشری در آن گستاخی می‌کند. این قلب مورد طمع و جولانگاه ‌شیطان است، مراحل و وقایعی مخصوص به‌ خود دارد، خداوند هر کس را که خواسته باشد، ‌منصور و مؤید می گرداند:
«وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ». آل عمران: ١٢۶
(و پیروزی جز از جانب خداوند توانای دانا نیست).
شیطان راهی برای داخل شدن به این قلب ندارد مگر اینکه متوسل به سلاح های خود شود. شیطان اگر اسلحه‌های خود را در این قلب ببیند، آنها را برداشته و بوسیله آنها مبارزه می کند. همانا اسلحه‌های شیطان شهوات، شبهات، ‌اوهام و آرزوهای کاذب هستند و ‌شیطان در حالی داخل قلب می شود که این ها در قلب هستند، شیطان سلاح ها را آماده می بیند، ‌از آنها استفاده نموده و به قلب حمله می کند، اگر انسان (صاحب قلب) نیز اسلحه‌های مجهزی مانند: ایمان داشته‌ باشد به‌ وسیله‌ی آن مقاومت می کند و در غیر این صورت غلبه از آن شیطان است . و لا حول و لا قوه الا بالله . هرگاه انسان به دشمنش اجازه بدهد و در خانه اش را بر وی بگشاید، و او را به داخل خانه ببرد و اسلحه را در اختیار او قرار دهد، دشمن با همان اسلحه با وی می جنگد، اما تمام مسئولیت بر عهده صاحب خانه است و او مقصر می‌باشد.

وصلی الله وسلم علی محمد وعلى آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلى یوم الدین
منبع: کتاب “دنیای جن و شیاطین”؛ دکتر عمر سلیمان اشقر.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …