تعریف الطائفه المنصوره «نسل یا گروه پیروز»

طایفه‌ی منصوره که در احادیث آمده است، همان سخت‌کوشانِ اهل سنت هستند. و اسباب پیروزیِ معنوی و مادی‌ای که الله متعال آفریده است، در آنان به ودیعه گذاشته شده است. اسبابی هم‌چون علمِ صحیح و برنامه‌ی همسو با روش کَونیِ الهی و استفاده از مقدماتی که الله ـ آن را وسیله‌ای برای رسیدن به هدف مورد نظر قرار داده است. وگرنه ایمانِ محض و پایبندی به عقاید اهل سنت، بدون بکارگیریِ اسباب پیروزی و مقدمات مادی، و بدون التزام به سنن کَونی الهی ضامن پیروزی نیست و استقرار و قدرت در زمین را در پی ندارد. آن قدرت و تمکینی که الله متعال به بندگان مخلصش وعده داده است.

لذا طایفه‌ی پیروز به مجموعه‌ی اهل سنت و جماعت اطلاق می‌شود. این گروه، به فقهِ صحیح و ثابت از سلف و ائمه پایبند می‌باشند. از اسباب پیروزی و مقدمات درست و صحیح، کمک می‌گیرند؛ و الله متعال آنان را پیروز می‌گرداند. و هر کس با آنان اختلاف ورزد، یا بخواهد (با عدم همکاری) ناامیدشان کند، به آنان آسیبی (دینی و معنوی) نمی‌رساند.

و گروه پیروز – همانند دیگر مخلوقات، مگر آن‌هایی را که الله متعال حفظ نماید – آمیخته به خیر و شر، عدل و سرکشی، اطاعت و معصیت یا نافرمانی است. لیکن اکثر اوقات، عموماً از دیگران برتر و به یاری الهی مستحق‌تر ‌هستند. و در برداشت و تحمل، مسئولیت‌ دینی و حفظِ این امانت و در برپاییِ دین‌ از دیگران، توانمندتر می‌باشند. مسئولیتی که الله ـ از میان همگان، بر دوش ایشان نهاده است.

ابن تیمیه می‌گوید: (معاویه و مغیره و دیگران با استناد به روایت صحیحین، این طایفه را از اهل شام بر می‌شمارند. چرا که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: « لَا تَزَالُ طَائِفَهٌ مِنْ أُمَّتِی قَائِمَهً بِأَمْرِ اللهِ لَا یَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ أَوْ خَالَفَهُمْ حَتَّى یَأْتِیَ أَمْرُ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَهُمْ ظَاهِرُونَ عَلَى النَّاسِ »: «پیوسته گروهی از امت من دستور الله ﻷ را بر پا می‌دارند و نومیدکنندگان و مخالفان، به ایشان زیانی (ایمانی) نمی‌رسانند تا که قیامت بر پا شود»؛ مالک بن یخامر برخاست و گفت: از معاذ شنیده است که می‌گوید: آنان اهل شام هستند. معاویه گفت: این مالک بن یخامر است و می‌گوید معاذ گفته است آن‌ها در شام سکنی گزیده‌اند.[۱]

به مانند این روایت، روایتی از مغیره بن شعبه آمده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «لا تزال من أمتی أمه علی الحق حتی یأتی أمر الله وهم علی ذلک»: «مدام بخشی از امت من پشتیبان حق هستند تا که دستور الله بیاید و آنان بر همین روش استوارند».[۲] با این روایت، از دو منظر اثبات می‌کنند که گروه مذکور از ساکنین شام هستند:

اول: آنان کسانی هستند که غالب و پیروز شده و بعد از نبرد و جنگ، حکمرانی از آنِ آن‌هاست. زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «لا یَضُرُّهم مَن خَالَفَهُم»: «مخالفین به آنان زیانی نمی‌رسانند» و این یعنی گروه برپادارنده‌ی حق در این امت کسانی‌اند که غالب و پیروز‌اند؛ پس وقتی پیروز گشتند معلوم است که اهل حق هستند.

دوم: نصوصی همانند سخنِ معاذ رضی الله عنه بیانگر این است که آنان اهل شام‌اند. چنان‌که مسلم در صحیح خود روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: « لَا یَزَالُ أَهْلُ الْغَرْبِ »: «پیوسته مغرب زمین پیروز است».

امام احمد گفته است: اهل غرب همان ساکنین شام هستند؛ چرا که نبی صلی الله علیه وسلم در مدینه تشریف داشته و هر کس که در غرب مدینه قرار دارد نسبت به مدینه در مغرب زمین است و آنان که در شرق مدینه‌اند، ساکنان شرق به حساب می‌آیند. نجدی‌ها و کسانی که در شرق آن قرار دارند، اهل مشرق نام گرفته‌اند. همان‌طور که ابن عمر رضی الله عنهما می‌گوید: دو نفر از اهل مشرق آمدند و سخنرانی کردند و رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إنَّ مِنَ البَیانِ لَسِحراً».[۳]

ترجمه: «برخی سخنان بسیار جذاب‌اند (در تأثیر گذاری همچون سحر‌ هستند».

روایات عدیدی گویای این مطلب است که محلِ ظهور (شرّ و فتنه) مشرق است. مثلاً پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده‌اند: « الْفِتْنَهُ مِنْ هَاهُنَا الْفِتْنَهُ مِنْ هَاهُنَا »[۴] «فتنه از این سو است، فتنه از این سو است» و به سمت شرق اشاره نمودند. و یا گفته‌اند: « رَأْسُ الکُفْرِ نَحْوَ المَشْرِقِ »[۵]: «سر کفر از سمت مشرق است»؛ و مانند این روایات.

ایشان بیان کرده‌اند که گروه پیروز و برپادارنده‌ی حق، مغرب زمینانِ امت وی هستند. و غرب، همان شام و مناطق غربی آن است. فتنه و سرِ کفر هم در مشرق زمین است. مردم مدینه شامیان را غرب‌نشینان می‌نامیدند. در مورد اوزاعی گفته‌اند: وی امام ساکنین غرب است. در مورد سفیان ثوری و دیگران هم گفته‌اند: او از مردم شرق است. چرا که منتهی إلیهِ شام، رود فرات است و در امتداد و سمت شهر پیامبر صلی الله علیه وسلم قرار دارد. بعد از آن، حَرّان و رِقّه قرار دارند که در سمت مکه هستند. از همین رو قبله‌ی آنان راست‌ترین قبله است. یعنی آن‌ها رو به سمت رکن شامی و پشت به قطب شامی هستند؛ بدون هیچ گونه انحرافی به سمتِ راست؛ مانند عراقی‌ها. نه به سمت چپ هم‌چون اهل شام.

گویند: اگر نصوص ذکر شده دلالت بر این دارد که گروهِ پیروز و بر پا دارنده‌ی حق، که مخالفت دگراندیشان و کارشکنیِ نومیدکنندگان به آنان زیانی نمی‌رساند، اهل شام باشند، این گفته با فرموده‌ی رسول صلی الله علیه وسلم در مورد عمّار رضی الله عنه که: « تَقتُلُ عَمّاراً الفِئَهُ الباغِیَهُ »[۶]: «عمار را گروه سرکش می‌کُشد» و با روایت: « تَقْتُلُهُمْ أَوْلَى الطَّائِفَتَیْنِ بِالْحَقِّ»[۷]: «آنان (خوارج) را گروهی می‌کشند که به حق سزاوارتر‌اند»، در تعارض است. این دلیلِ کسی است که همگان را همسان می‌داند و معتقد است همه درست عمل کرد‌اند. یا حداقل از ترجیح دادنِ برخی بر برخی دیگر، دست نگه می‌دارد. و این معنی به ذهن نزدیک‌تر است. برخی از افراد هر گروه به چنین سخنی علیه یکدیگر استدلال می‌کنند، لیکن این کارِ درستی نیست؛ چرا که بعضی از «نواصب» بر این باور هستند. چنین جواب‌هایی در قبال گفتارِ شیعه و روافض که اهل بدعت هستند، بیان می‌شده است. حال آن‌که ما داریم در مورد اهل علم و عدالت سخن می‌گوییم.

بدون شک باید میان این نصوص جمع نمود و ارتباط ایجاد کرد؛ لذا در جواب باید گفت: فرموده‌ی رسول ص که مدام مردمانِ مغرب زمین پیروز‌اند، و نیز دیگر روایات که دلالت بر اهل شام و فتوحات آنان می‌کند، می‌بینیم که همین‌گونه هم بوده است و هنوز هم که هنوز است آنان پیروز و غالب‌اند، و این که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: پیوسته گروهی از امت من برپادارنده‌ی دستور الهی هستند، از حرف (مِن) که به معنای برخی می‌باشد، روشن است که در میان این گروه هم هستند کسانی که سرکشی و تجاوز می‌کنند؛ لیکن نسبت به دیگران سزاوارتر به حق هستند.

وقتی می‌فرماید: «آنان را[۸] گروهی که به حق نزدیک‌تر هستند، می‌کشند»، دلیل بر این است که علی رضی الله عنه و یارانش در آن برهه از زمان نسبت به گروهِ دیگر، سزاوارتر به حق بوده‌اند. لذا اگر شخص یا گروهی در بعضی اوقات کوتاهی کرده باشند، دلیل نمی شود که برپا دارنده‌ی دستور الهی نبوده و اطاعت الله متعال و رسول صلی الله علیه وسلم را نکرده باشند. چون گاهاً می‌شود که یک عمل طاعت محسوب ‌شود و عملی دیگر از آن به اطاعت نزدیک‌تر باشد. و اما این‌که در بعضی اوقات گروهی از اهل شام سرکش و متجاوز باشند، منافاتی با روایت ندارد؛ چرا که برخی سرکشی‌ها قابل عفو و آمرزش هستند. و این نکته‌ضعف‌ها با گواهیِ به خیر بودنِ اهل شام توسط رسول الله ص منافات ندارد؛ زیرا ایشان از عمومِ اهل شام و بزرگواری آنان خبر داده است. و بدون شک ساکنین شام در اکثر اوقات از دیگران برتر و بهتر بوده‌اند.

عمر رضی الله عنه هم در دوران خلافت خویش شامیان را بر عراقی‌ها برتر می‌دانست. حتی چندین بار به شام مسافرت نمود. در حالی که از رفتن به عراق خودداری کرد. در مورد مسافرت به عراق با دیگران مشورت نمود و او را از رفتن منصرف نمودند. زمانی که شمشیر خورد، اول از همه اهل مدینه به عیادت وی آمدند و در آن برهه از زمان آنها برترین افرادِ امت بودند. در پی آنان، اهل شام به ملاقات خلیفه آمده و سپس عراقی‌ها شرف‌یاب شدند و آنان آخرین افرادی بودند که از خلیفه عیادت کردند. این صحیح‌ترین مطلبی است که در مورد ملاقات با خلیفه آمده است. هم‌چنین توجه و رغبتِ ابوبکر صدیق رضی الله عنه به فتح شام از عراق بیشتر بود؛ تا آن‌جا که می‌گفت: روستایی از روستاهای شام برایم محبوبتر از فتح شهری در عراق است.

نصوصی که در قرآن و سنت و اقوال صحابه بر فضیلت شام و اهل مغرب زمین نسبت به نجد و عراق و شرق‌نشینان آمده است، بیشتر از آن است که بتوان به شمار آورد. حتی روایات صحیحی از رسول الله صلی الله علیه وسلم در مذمت مشرق زمین آمده است. و این که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: فتنه و سرِ کفر از شرق است، در آن زمان به دلیل وجود علی این اتفاق رخ نداد؛ و این مسئله برای برهه زمانی خاص بوده است. ولی آن‌گاه که علی از دنیا رفت، فتنه، نفاق، ترکِ دین و بدعت، از آنان نمودار گشت و این رویکرد ثابت می‌کند که آنان بهتر از اهل شام نیستند. نیز بدون شک، علما و فرزانگانی همانند علی، ابن مسعود، عمّار، حذیفه و افرادی به مانند ایشان ش در مردم مشرق وجود داشت که به مراتب از اهل شام برتر‌ بودند. و این که گفته شده است عمومِ مردم شام از دیگران برتر هستند، دلیل نمی‌شود که گروهی بهتر از آنان در میانِ دیگر مردمان یافت نشود.

نبی صلی الله علیه وسلم به این دلیل اهل شام را از دیگران متمایز می‌داند که آنان تا آخرالزمان بر پا دارنده‌ی دستور الهی هستند. و گروهِ پیروز هم تا برپایی قیامت در میان آنان است. لذا این فرموده‌ی رسول صلی الله علیه وسلم از امری مستمر و دائمی که به فراوانی و توانمندی در میانشان موجود خواهد بود، خبر می‌دهد. و این توصیف فقط برای ساکنینِ ‌شام بیان شده است و بَس. چرا که حجاز – علی رغم این‌که مبدأِ ایمان است – در آخر الزمان، علم، ایمان، یاری و جهاد در آن کم خواهد شد. همین‌طور یمن، عراق و مشرق.

اما علم در شام پیوسته و مستمر موجود خواهد بود و هر کس در این راستا نبرد نماید، مداماً پیروز و کامیاب است؛ این یک حقیقت است؛ والله اعلم.

این مسئله از بعضی جنبه‌ها بیان‌گر برتری و رجحانِ گروه شامی است؛ با وجودی که علی س از کسانی که از او جدا گشتند، مستحق‌تر بوده است؛ لذا برماست به هر آن‌چه از جانب الله متعال آمده است ایمان بیاوریم و حق را تامُّ و تمام قبول نماییم. مطیع هوای خویش نباشیم و ناآگاهانه سخن نگوییم. بلکه می‌‌بایست راهِ علم و دادگری را پیشه کنیم و آن، راهی جز پیروی از کتاب الله و سنت نیست. آنان که بخشی از حق را گرفته و بخشی دیگر را رها می‌کنند، (بدانند) که این کار نقطه‌ی شروعِ پراکندگی و از هم‌گسیختگی است).[۹]

شیخ الاسلام در عصر خویش دقیقاً به این کلام پرداخته و آن را ثابت می‌کند که: (گروهی در شام، مصر و کشورهایی که در جهتِ آنان‌اند، در آن زمان از دین اسلام دفاع می‌کنند و ایشان حق‌دارترین مردم‌اند که شاملِ گروه پیروز «الطائفه المنصوره» باشند که، رسول الله صلی الله علیه وسلم از آن یاد کرده است… . روایتی دیگر طایفه‌ی منصوره را با این فاکتور و ویژگی توصیف می‌نماید: «أنَّهم بِأَکْنَافِ بَیْتِ الْمَقْدِسِ »: «ایشان در کنار یا سمت و سوی بیت المقدس‌اند». اکنون هم این گروه همیشه پیروز، در جوارِ بیت‌المقدس هستند).[۱۰]

[۱] – مسند احمد (۱۶۹۳۲) شعیب الأرنؤوط می‌گوید: إسناده صحیح، رجاله ثقات رجال الشیخین غیر عبد الوهَّاب بن أبی بکر: وهو المدنی، فقد روى له أبو داود والنسائی، وهو ثقه. [مصحح]

[۲] – روایت مغیره بن شعبه در بخاری (۳۶۴۰) چنین است: «لَا یَزَالُ طَائِفَهٌ مِنْ أُمَّتِی ظَاهِرِینَ حَتَّى یَأْتِیَهُمْ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ ظَاهِرُونَ». و باز در بخاری (۳۶۴۱) از معاویه بن سفیان چنین آمده است: « لاَ یَزَالُ مِنْ أُمَّتِی أُمَّهٌ قَائِمَهٌ بِأَمْرِ اللَّهِ، مَا یَضُرُّهُمْ مَنْ کَذَّبَهُمْ وَلاَ مَنْ خَالَفَهُمْ، حَتَّى یَأْتِیَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ عَلَى ذَلِکَ». [مصحح]

[۳] – بخاری (۵۷۶۷)

[۴] –  الْفِتْنَهُ مِنْ هَاهُنَا وَأَشَارَ إِلَى الْمَشْرِقِ (بخاری ۵۲۹۶) [مصحح]

[۵] –  بخاری (۳۳۰۱) و مسلم (۷۵)

[۶] –  مسلم (۲۹۱۶)

[۷] –  مسلم (۱۰۶۴)

[۸]– خوارج را. (مترجم).

[۹]– مجموع فتاوی شیخ الإسلام ج۴ ص ۴۴۵-۴۵۰.

[۱۰]– همان ج ۲۸ ص ۵۳۱، ۵۳۲، ۵۵۲.

مقاله پیشنهادی

از سوی به سوی شدن در خواب شب

عَنْ عُبَادَهَ بْنِ الصَّامِتِ رضی الله عنه عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلمقَالَ: «مَنْ تَعَارَّ …