تحریف دین و مسیر جامعه اسلامی (مشترک بین حضرت عمر و حضرت ابوبکر) (۸)

چگونه است که حضرت عمر ۱۴۰۰ سال پیش که بانی مسلمان شدن ما بوده و عرب هم بوده و ساکن سرزمینی دوردست، باعث تحریف دین ما شده ولی شاه عباس و علامه‌های دور و برش که در قلب ایران ساکن بوده و هموطن و همزبان و متعلق به ۴۰۰ سال پیش، هیچگونه تحریف و تبدیل و دروغی وارد تاریخ و دین ما نکردند؟ براستی چرا کسانی که معانی واقعی کلمات والایی چون: شهادت، امامت، جهاد، عاشورا، صبر و… را تخدیر و تحریف کردند اینهمه در نظر ما ارجمندند؟ (و ایکاش نابود کرده بودند!‌).

بدعت یا شرایط زمانی؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم مسجد ضرار را تخریب کرد. علی علیه السلام  ۴۰۰۰ نفر عابد قرآن خوان را کشت. پس نعوذبالله آنها نیز کار اشتباهی کردند؟ پس متوجه می‌شویم آنها معنا و باطن و نیت پنهانی در بطن امور را می‌دیدند و مانند قشری‌های احمق ما ظاهربین نبوده‌اند.

با اینگونه تحلیل‌ها، اینک، هیچ جامعه پیشرفته‌ای در جهان نباید وجود داشته باشد. زیرا بالاخره در مقاطعی در تاریخ هر ملتی افرادی بسیار ضعیف‌تر (اگر حضرت عمر و حضرت ابوبکر را ضعیف بدانیم) و خونخوارتر و ظالم‌تر حکومت می‌کرده‌اند. پس آنها نیز باید عقب افتاده و بدبخت باشند ولی به عنوان نمونه به آلمان نگاه کنید که ۴۵ سال قبل به دست فرد دیوانه‌ای به نام هیتلر (و حزب نازی) مبدل به ویرانه‌ای شد ولی اکنون یکی از ملل صنعتی و پیشرفته است و یا ژاپن با آن حاکمان میلیتاریسم خود و… اگر هم بگوییم که آنها فقط باعث و پایه گذار انحراف در دین شدند پس سکوت حضرت علی علیه السلام چه معنایی دارد. آیا عقل سلیم حکم نمی‌کند یک چیز نابود شود بهتر است تا منحرف شود؟ دیگر اینکه این انحرافات که توسط خلفاء در دین بعمل آمد چه بود؟ به زودی در این‌باره هم بحث خواهیم کرد.

در روانشناسی بحثی وجود دارد به نام فرافکنی. یعنی شما به عنوان مثال: ناخودآگاه می‌خواهید علت عقب افتادگی و بدبختی و سستی و اهمال و حتی انحرافاتی که توسط شما یا افراد مورد علاقه شما در دین بوجود آمده است را به گردن دیگران بیندازید. مثلاً آمریکا و غرب را متهم به استعمار و… می‌کنید[۱] و از خود نمی‌پرسید: چرا من باید نادان یا ضعیف باشم تا دیگران بتوانند مرا استعمار کنند؟ مگر اسلام وقتی قدرتمند بود به تمام کشورها حمله نکرد؟ این قانون طبیعت است که ضعیف پایمال می‌شود. پس آیا بهتر نیست به جای فرافکنی و انداختن گناه به گردن حضرت عمر و حضرت ابوبکر، سری به خودمان و آقابالاسرهای فعلی خودمان و علامه‌های مورد علاقه خودمان در تاریخ بزنیم؟

طبق اینگونه تحلیلها آیا پایه گذار اولین خط انحراف و مایه بدبختی تمامی نوع بشر (‌نعوذبالله) حضرت آدم و حضرت حوا نبودند؟ زیرا اگر از بر خلاف دستور مستقیم الهی از آن میوه ممنوعه نمی‌خوردند به زمین نمی‌آمدند و نوع بشر را این چنین گرفتار شیطان و شرایط زمینی نمی‌کردند؟ امیدوارم مرا مسخره نکنید من طبق تحلیل خودتان تحلیل کردم ضمن اینکه در اینجا دلایل من (آیات قرآن) بسیار محکم‌تر از دلایل شماست (کتاب موهوم و جعلی سلیم ابن قیس) و استدلالم نیز قویتر و قابل قبول‌تر توسط تمام نوع بشر..

ما می‌دانیم که ابوبکر، اولین مرد بالغی بود که بدون لحظه‌ای درنگ و تامل به پیامبر  صلی الله علیه و سلم ایمان آورد[۲] و ابوبکر بود که با اسلام خود در آن شرایط حساس باعث مسلمان شدن عثمان، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن ابن عوف[۳] شد و بردگان تازه مسلمان را می‌خرید و آزاد می‌کرد[۴] و برای خرید زمین مسجد و تدارک سپاه اسلام[۵] هزینه می‌کرد و همراه پیامبر  صلی الله علیه و سلم در شرایطی خطرناک به مدینه هجرت کرد، پس از رسیدن به خلافت مقتدرانه و با درایتی عجیب، شورش رده را سرکوب کرد و… آیا طبق تحلیل برادران شیعه که اعمال و رفتار یک نفر، می‌تواند در حوادث بعدی نقش داشته باشد آیا ابوبکر باعث تقویت و تثبیت و پیروزی اسلام نبود یا لااقل یکی از مسببین آن؟ و اگر بگویید این اراده الهی بود که می‌خواست اسلام پیروز شود، پاسخ می‌دهیم پس همین اراده الهی بود که می‌خواست اسلام در قرون بعدی تحریف و ضعیف شود. (البته به زعم اعتقاد شما) و اگر بگویید اگر ابوبکر کمک نمی‌کرد خداوند شخص دیگری را برای کمک مقدر می‌فرمود، پس چرا خداوند این شخص دیگر را برای خلافت پیامبر  صلی الله علیه و سلم مقدر نفرمود؟

شیعه معتقد است علت تمام فجایع و مشکلات بعدی برای اسلام و مسلمین از عدم انتخاب حضرت علی علیه السلام  نشات می‌گیرد اگر یک نفر و یا حتی یک گروه، می‌تواند مسیر سرنوشت بشریت را عوض کند پس چرا:اکنون امام زمان با اینهمه خیل مشتاقان ظاهری ظهور نمی‌کنند؟

  • آیا با این نحو استدلال، نمی‌توان سلسله مقصرین را تا قابیل کشاند‌؟

    اگر هم اکثریت مردم را مقصر بدانیم گناه حضرت عمر و حضرت ابوبکر چیست؟ به قول حضرت علی‌ علیه السلام : هر جامعه ناگزیر از داشتن امیریست.

    اگر خلافت و امامت دو امر جدا از همند و لازمه خلافت، قبول اکثریت است این گناه اکثریت بوده و نه گناه حاکم. و اصولا در آن ابتدا (یعنی فقط یکروز پس از رحلت پیامبر) مسلمانانی که آن همه حماسه و رشادت از خود به خرج داده‌اند چگونه به این سرعت آنقدر بی حمیت می‌شوند که اقلیتی بر خلاف نظر اکثریت بتوانند بر آنها حکومت کنند؟[۶]

[۱]– البته من طرفدار غرب و آمریکا نیستم (بدبخت نویسنده ایرانی که به چه جیزهایی باید اعتراف کند زیرا هر لحظه ممکن است از گوشه‌ای انگی و تهمتی وارد شود) باکی نیست عدالت بهترین قاضی است و فردا مشخص میشود چه کسی دروغگو بوده و چه کسی راستگو.

[۲]– از قول پیامبر نقل شده که تنها کسی که بدون تامل و فکر دست بیعت داد و اسلام را قبول کرد ابوبکر بود.

[۳]– دقت داشته باشید که حضور هریک از این افراد در مکه و مدینه بسیار مهم بوده. سعد مردی رزمی. عثمان از نظر مالی، طلحه و زبیر از نظر مالی و قبیله‌ای و شخص ابوبکر از نظر مشورتی و فکری و وجهه اجتماعی.

[۴]– از جمله بلال حبشی

[۵]– به خصوص در جنگ تبوک

[۶]– اگر معتقد باشیم که اکثریت با خلافت ابوبکر مخالف بوده‌اند!.

مقاله پیشنهادی

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران

کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران @ahlesonnat_com https://t.me/ahlesonnat_com https://t.me/joinchat/AAAAAEL1eveEIme7q2AtCw