بررسی ادعای اینکه سلف و خلف در اجتهاد و تقلید یکسانند

بعضی از مردم ادعا دارند که هیچ اختلافی در اجتهاد و تقلید زمان صحابه و تابعین و بعد از آن رخ نداده و مقلدین مذاهب چهارگانه مانند کسانی هستند که پیش از آنان از مذهب اهل رای و اهل حدیث تقلید می‌کردند و مانند کسانی هستند که پیش از آنان از مجتهدین آنان و ائمۀ صحابه تقلید می‌کردند، با طرح یک سوال به شبهۀ آنان جواب می‌دهیم و آن اینکه اگر حال سلف و خلف در اجتهاد و تقلید یکسان است چرا خداوند سبحان سلف را یاری نمود، عزت بخشید و آنان را تقویت و تایید نمود و خلف را خوار گردانید و یاری نفرمود و تایید و نصرت نفرمود؟ و اگر حالت هر دو مشابه هم است چگونه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم سه قرن اولیه مسلمانان را با فرمودۀ خود خاص نمود و فرمود: «خَیْرُ أُمَّتِی قَرْنِی ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ إِنَّ بَعْدَکُمْ قَوْمًا یَشْهَدُونَ وَلَا یُسْتَشْهَدُونَ وَیَخُونُونَ وَلَا یُؤْتَمَنُونَ وَیَنْذُرُونَ وَلَا یَفُونَ…»[۱]. «بهترین امت من کسانی هستند که در این قرن زندگی می‌کنند سپس کسانی که بعد از این دسته می‌آیند و سپس کسانی که بعد از دستۀ دوم می‌آیند، بعد از آن اقوامی بوجود می‌آیند که شهادت می‌دهند ولی شهادت از آن‌ها قبول نمی‌شود و خیانت می‌کنند و به آنان اطمینان نمی‌شود و نذر می‌کنند ولی وفا به نذرشان نمی‌کنند».

و ما می‌دانیم که حال خلف در اجتهاد و تقلید همانند امور دیگر زندگی از حال سلف تغییر کرد ما در جائی دیگر منابع بسیاری را برای مذاهب ذکر کرده‌ایم[۲] که هیچکدام از این منابع قبلاً وجودی نداشته و بطور خلاصه آن‌ها را ذکر می‌کنیم: نپذیرفتن نصوص صحیح و واضح بخاطر تعصب مذهبی، خود را بین دیوارهای یک مذهب زندانی کردن و عدم استفاده از آرای مذاهب دیگر، درگیر شدن با مسایل خیالی و فرضی که هنوز در طی چهارده قرن اتفاق نیفتاده‌اند، بعلت این مسایل دچار کم خردی شدن، زیاد شدن اختلاف و تنفر بین مذهبی‌ها که منجر به فتنه‌انگیزی و جنگ در میان آنان شده و از بزرگترین علایم مذهبی گری در قرون اخیر شیوع تقلید است که بین همۀ مردم به صورت گسترده نمایان شده و کمتر کس است که به آن دچار نباشد، هر چند که در هر عصر و زمان به تقلید نیاز است زیرا ممکن نیست همۀ مردم دارای اهلیت و صلاحیت بحث و بررسی باشند و همۀ مردم در مرتبه اتباع قرار گیرند مگر اینکه حرکت مذهبی گری تمام توان خود را در گسترش تقلید بکار برده و تقلید فهمیده‌ترین، با ذکاوت‌ترین و مستعدترین افراد در فقه و استنباط را مقهور و مغلوب خود کرده.

بعضی از افراد متعصب و دارای جمود فکری و تنگ نظر تقلید را بر علمایی که تمام وقت خود را صرف یادگیری علم نموده‌اند و تمام توان خویش را در این راه بکار برده‌اند فرض نموده‌اند و در میان مردم چنان وانمود کرده‌اند که عصر اجتهاد تمام شده و به پایان رسیده و اولی‌ها برای آخری‌ها چیزی باقی نگذاشته‌اند و بر افراد نابغه و با ذکاوت و اهل فکر و بررسی دلایل و استنباط احکام را حرام نموده‌اند.

و در طرف مقابل این گروه کسانی را می‌بینیم که دروازۀ اجتهاد را کاملاً گشوده‌اند اما متاسفانه از بهره‌برداری خوبی نکرده‌اند زیرا آن را در مورد بحث و بررسی دربارۀ دلایل علمای گذشتۀ خویش بکار نبرده‌اند بلکه تمام توان خویش را از هر راه ممکن برای تایید اقوال گذشتگان و دفاع از آن‌ها و تعصب نسبت به آنان بکار برده‌اند.

از سیطره تقلید بر مدعیان علم قصه‌ها و حوادثی بوده که سینه هر انسان متفکر از آن به تنگ آمده و کسانی که دارای فطرتی سالم هستد از آن متنفر شده‌اند و هر فردی که در وجودش میل به اصلاح و سامان بخشی موج می‌زند به تنگ می‌آید و اگر بگوییم تقلید انگیزۀ روی گردانی بسیاری از مسلمانان از اسلام و تنفر آنان از دین و گرایش آنان به اصول و قوانین وضعی و زمینی (ساخته و پرداختۀ بشر) بوده و اینکه از روی ظلم و جهل، جمود و عقب ماندگی و مبارزه با علم و تمدن را به اسلام نسبت داده‌اند غلو و زیاده‌روی نکرده‌ایم، آنچه را که شیخ محمد عبده در مورد ستم و آزار قرار گرفتن شیخ زهراوی و زندانی کردن وی و اعتراض علماء دیگر بر ایشان بعلت نوشته‌هایش در زمینه اجتهاد و تقلید و مطالبی دیگر که در زمینۀ تصوف نوشته بازگو می‌کند از جمله این حوادث است. و از جملۀ همین حوادث است آنچه را که شیخ محمد عبده در مورد شیخ سنوسی بیان می‌کند که ایشان کتابی در مورد اصول فقه نوشت و بعضی از مسایل در اصول مالکیه را که نمایانگر توان مستقیم ایشان در فهم احکام از قرآن و حدیث بود، و یکی از مشایخ بزرگ در دانشگاه ازهر بنام شیخ علیش بر این مسئله اطلاع یافت و خنجری در دست گرفت و قصد جان او را کرد. و شیخ سنوسی بخاطر نجات و حملۀ وی مجبور به فرار از قاهره گردید[۳].

شیخ محمد عبده وضعیت این افراد را که دارای جمود هستند چنین بیان می‌کند که هر گاه با آنان در مورد ضعف و سستی و عقب‌ماندگی مسلمانان صحبت کنی و از آنان بخواهی که در اصلاح و بهبود اوضاع مسلمانان شرکت کنند از این کار امتناع می‌ورزند و با بعضی نصوص جواب‌هایی می‌دهند که انسان ناامید و مایوس می‌شود، می‌گویند الان دیگر آخر زمان است، چاره‌ای هم نیست، باید فساد وجود داشته باشد، اصلاً اراده خدا بر همین است، نمی‌شود کاری کرد و اعتراض هم برخواست واردۀ خدا درست نیست[۴].

در حالی که خداوند یاس و ناامید را حرام نموده و در محکم تنزیل فرموده:

﴿إِنَّهُۥ لَا یَاْیۡ‍َٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾ [یوسف: ۸۷].

«همانا از رحمت خدا جز کافران ناامید نمی‌گردند».

 و فرموده:

﴿وَمَن یَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَهِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ﴾ [الحجر: ۵۶].

«چه کسی است که از رحمت پروردگارش مایوس شود مگر گمراهان».

من می‌گویم: همه ما بیاد داریم که بسیاری از مشایخ و علماء ثبت نام دانش‌آموزان را در مدارس و آموزش علوم جدید را برای آنان قبول نمی‌کردند همانگونه که بسیاری از علوم جدید مانند کروی بودن زمین و پرواز به کرۀ ماه و دیگر مسایل را قبول نمی‌کنند و از جمله این علماء بزرگ مذهبی شیخ محمد الحامد رحمه الله بود که حرکت زمین را در کتاب (ردود علی اباطیل صفحه ۳۳۵) انکار می‌کند، ما هرگز فراموش نمی‌کنیم که یکی از مشایخ بزرگ در مسجد جامع اموی پانزده سال پیش کروی بودن زمین را انکار کرد و اعلام نمود هر کس کروی بودن زمین را ثابت کند به وی یک لیرۀ طلایی خوب و زیبا تقدیم می‌کند.

هر چند که بسیاری از مشایخ و علماء در شهرهای ما این حقایق علمی را می‌پذیرند اما به عنوان مثال بعضی مشایخ[۵] همچنان منکر بعضی حقایق علمی هستند و حتی یکبار به عنوان مثال آن را قبول نکرده‌اند.

اسلام هرگز با حقایق عملی جدید مخالف نیست اما جمود و تقلید و تعصب است که مقلدین را وادار می‌کند تا دین را در معرکه‌هایی داخل کنند که آن را نمی‌پذیرند و دین را به جنگ با اموری می‌برند که با آن‌ها مخالف نیست و چنان تفسیرها و گمان‌هایی را به دین تحمل می‌کنند که سزاوار دین نیست همۀ این‌ها تخیلات و اوهام کسانی است که از شنیدن هر گونه نظریه جدید بر آشفته می‌شوند و با آنچه که به آن عادت کرده و مانوس شده‌اند مخالف هستند، بنابراین خودشان به اشتباه رفته‌اند ولی اشتباه خودشان را به دین نسبت داده‌اند در حالی که دین از همه این‌ها بری است.

[۱]– متفق علیه.  

[۲]– انظر الرساله الثالثه من هذه السلسله: تحریف الراغب بحقیقه الـمذهبیه والـمذاهب. 

[۳]– کتاب الإسلام والنصرانیه مع العلم والـمدنیه للشیخ محمد عبده ص ۱۰۳-۱۰۹٫

[۴]– الـمرجع السابق. 

[۵]– باید متذکر شد که وقتى براى همین علما و مشایخ حقیقت ثابت شد از رأى ز نظریه خود برگشتند و آن را قبول کردن،  والرجوع إلى الحق فضیلۀ (برگشتن به حق و حقیقت یک نوع فضیلت بشمار مى‌رود).  سایت عقیده.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …