بدعت های تصوف

برای اینکه خدمت شما و سایر دوستان نمونه هایی از آثار تصوف که در کتب آنها نقل شده است و این برادر گمان نکند که بدون مطالعه بزرگان تصوف ادعایی می شود،توجه شما را به نمونه هایی اندک از کفریات و خرافات اهل تصوف جلب می کنیم:

اهل تصوف مردم را به انزوا، گوشه نشینی و ترک دنیا دعوت کرده و اینکار را بعنوان زهد و تزکیه نفس نامگذاری کرده اند، در حالیکه الله تعالی می فرماید:﴿وَابْتَغِ فِیمَا آَتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآَخِرَهَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا﴾ قصص ۷۷.«به وسیله آنچه خداوند به تو داده است، سرای آخرت را بجوی و بهره خود را از دنیا فراموش مکن».

اهل تصوف ذکر خدا را با رقص، پایکوبی، دف زدن، داد و فریاد و گفتن کلماتی همانند: آه آه، هوهو و غیره در آمیخته اند، در حالیکه الله تعالی کیفیت ذکر را در آیاتی بیان فرموده:﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ انفال ۲. «اهل ایمان کسانی هستند که هنگام ذکر خدا، دلهایشان را ترس فرا می گیرد.»﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾ اعراف ۵۵. «پروردگار خود را با حالت تضرع و پنهانی بخوانید، براستی که الله تعالی تجاوزگران را دوست ندارد.» و پیامبر اکرم وقتی دید که جمعی از یاران، با صدای بلند از پروردگار خود درخواست و طلب می کنند فرمود: “أَیُّهَا النَّاسُ ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِکُمْ إِنَّکُمْ لَیْسَ تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلَا غَائِبًا إِنَّکُمْ تَدْعُونَ سَمِیعًا قَرِیبًا وَهُوَ مَعَکُمْ” (مسلم). (ای مردم شما ناشنوا و یا غائبی را صدا نمی زنید، بلکه شنوای نزدیکی را می خوانید که همراه شماست). صفت(معیت) یعنی همراه بودن الله تعالی با بندگان را اهل سنت و جماعت اینگونه تفسیر کرده اند که او همراه شماست، می شنود، می بیند و به احوال بندگان خود آگاه است، نه اینکه ذاتاً با بندگان خود همراه باشد، بدلیل آیه شریفه ﴿إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى﴾ طه۴۶٫ «من همراه شمایم(موسی و هارون) می شنوم و می بینم.» پس «معیت» همراه بودن با سمع و بصر و علم است نه ذات.

شعرای اهل تصوف در شعرهای خود از کلماتی همچون می، مستی، شراب، ساقی، جام، عشق، هوی، لیلی، زلف، معشوقه، محبوبه، دلبر، دلداری و غیره بسیار استفاده کرده و آنها را جایگزین کلمات دینی کرده و ادعا می کنند که این کلمات، معانی دیگری دارند و مجلس ذکرشان پر از این کلمات نامبارک و اعمالی همانند رقص، جیغ کشیدن و کف زدن است که همه از عادات مشرکین بوده و الله تعالی می فرماید:﴿وَمَا کَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکَاءً وَتَصْدِیَهً﴾ انفال ۳۵٫ «نماز مشرکین در کنار خانه خدا چیزی نیست جز سر و صدا، داد و فریاد و کف زدن».

در هنگام ذکر خدا، از دهل، طبل و دف استفاده کرده، در حالیکه این آلات آهنگ و نوای شیطانند. هنگامی که امام ابوبکر رضی الله عنه روز عید به منزل پیامبرصلی الله علیه وسلم تشریف برد، دو دخترک نزد ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها دف می زدند. امام ابوبکر رضی الله عنه دو بار فرمود: آهنگ و نوای شیطان، آن هم در منزل و محضر مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم ؟ پیامبر فرمود:٭٭دَعْهُمَا یَا أَبَا بَکْرٍ فَإِنَّهَا أَیَّامُ عِیدٍ٭٭بخاری. (کارشان نداشته باش چون در روز عید دف زنی می کنند.) پیامبرصلی الله علیه وسلم نفرمود آهنگ و نوای شیطان نیست بلکه فرمود در روز عید اشکالی ندارد، آن هم برای دختران کوچک. هرگز ثابت نشده یکی از اصحاب و تابعین به هنگام ذکر خدا دف زده باشند، بلکه اینکار از بدعتهای اهل تصوف است و پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نیز می فرماید:٭٭مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَیْسَ عَلَیْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ٭٭ مسلم. (هرکس کاری در دین انجام دهد که دستور من بر آن نباشد، کارش مردود است).

اهل تصوف ادعای دیدن الله تعالی در دنیا را دارند در حالیکه خداوند در جواب خواسته پیامبر خود موسی علیه السلام می فرماید:﴿رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَنْ تَرَانِی﴾ اعراف ۱۴۳. «موسی گفت: پروردگارا(خود را) به من بنمای تا تو را ببینم. فرمود: مرا نمی بینی.» غزالی در کتاب «احیاء علوم الدین باب حکایت المحبین و مکاشفتهم» این داستان دروغین را ذکر کرده که روزی ابوتراب گفت: ای کاش بایزید بسطامی را می دیدی. دوستش گفت: من مشغول دیدن الله تعالی بودم! دیدن خدا مرا از دیدن بایزید بسطامی بی نیاز کرده است. سپس ابوتراب گفت: وای بر تو، دیدن خدا تو را مغرور کرده، اگر فقط یکبار بایزید بسطامی را ببینی بهتر از آن است که هفتاد بار خدا را دیده باشی. سپس غزالی می گوید: اینگونه کشف و کرامتها را انسان مسلمان نباید انکار کند.( احیاء علوم الدین ۴/۳۶۵).

شیخ بایزید بسطامی در مناجات خود خطاب به الله تعالی می گوید:[فزینی بوحدانیتک و ألبسنی ربانّتک و أرفعنی الی أحدیّتک حتی اذا ر

آنی خلقک قالوا رأیناک] “مرا به صفت یکتایی خود مزین گردان و لباس پروردگاریت را بر من بپوشان و مرا به درجه یکتایی و بی شریکی خود برسان، به شیوه ای که اگر بندگانت مرا دیدند، احساس کنند که تو را دیده اند.”همچنین می گوید:[سبحانی سبحانی ما أعظم شأنی، الجنّه لعبه صبیان]”پاک و منزه و مقدسم من، چه شأن و عظمت و منزلتی دارم، براستی که بهشت بازیچه کودکان است”.

شیخ جلال الدین رومی می گوید:[مسلم أنا ولکنّی نصرانیّ و برهامیّ و زرادشتیّ لیس لی سوی معبود واحد…مسجد أو کنیسه أو بیت أصنام] “من مسلمانم و همینطور مسیحی و برهمایی و زرتشتی ام، جز یک معبود ندارم، مسجد یا معبد یا بت خانه(فرقی ندارد).
شیخ ابن الفارض در قصیده تائیه اش می گوید:[انّ الله تجلّی لقیس بصوره لیلی و تجلّی لکثیّر بصوره عزّه و تجلّی لجمیل بصوره بثینه] “الله تعالی برای عاشقانی همچون قیس، کثیر و جمیل در شکل و صورت معشوقه هایشان لیلی، عزه و بثینه خود را نمایان کرده است”.

مقاله پیشنهادی

طغیان علیه نبوت محمد صلی الله علیه وسلم

انکار مفاهیم، معانی پی در پی و جایگذاری کلمات شریعت و تقسیم بندی قرآن و …