باب ولادته و أحوال أمّه (۳)

۲۸- نیز از همان حَنظَله بن زکریّای مجهول الحال است و تمام علمای شیعه حدیث راوی مجهول را معتبر نمی‌دانند. حال چگونه روایات این مجاهل را جمع کرده‌اند، آنهم در أصول دین و عقاید؟!!.

۲۹- راوی ذکرنشده یعنی گوید: «رُوِیَ = روایت شده است»!. حال راوی آن کیست؟ هیچ معلوم نیست! آن راوی بی‌نام و نشان روایت کرده از بعضی از خواهران أبی‌الحسن ولی نام آن بعض را معلوم نکرده است، یک نفر بی‌نام و نشان روایت کرده از یک بی‌نام و نشان دیگر!!.

۳۰- عَلّان به سند خود روایت کرده است. حال علّان کیست و سند او چگونه بوده معلوم نیست. او چیزی نقل کرده که صدق و کذبش را باید تاریخ معیّن کند و در تاریخ چیزی ذکر نشده است. و آن این است که سیّد پس از دو سال از فوت أبی‌الحسن متولّد شده است!!!.

این روایات مخالف است با روایاتی که سال تولّد مهدی را ۲۵۴ یا ۲۵۵ یا ۲۵۷ یا ۲۵۸ گفته‌اند از جمله روایاتی که از حکیمه عمّه حضرت عسکری نقل شده که سال تولّد را ۲۵۵ یعنی یک سال پس از وفات حضرت هادی  علیه السلام گفته است!.

۳۱ و ۳۲- راوی آن شَلمَغانی مرد ریاکاری است که به قول مجلسی، توقیعاتی از امام در لعن او صادر شده و او مدّعی نیابت بود و می‌خواست با «حسین بن روح» در گرفتن وجوهات شریک باشد أمّا موقّق نشد و مورد لعن حسین بن روح شد. و این شلمغانی از جمله دانشمندان و مؤلّفین کتب شیعه بود، امّا چون او را وکیل نکردند و به او ریاست ندادند ریاکاریِ او ظاهر گردید. حال این در روایت نقل شده از این چنین کسی. و او روایت کرده از مرد مجهولی که حضرت عسکری دو عدد گوسفند برای او فرستاده که آنها را عقیقه کن و خود بخور و به دیگران اطعام کن لیکن هنگامی‌که حضرت عسکری را ملاقات کردم چیزی از فرزندش به من نگفت!! حال مقصود از ذکر این احادیث چیست و مجلسی چه چیزی را می‌خواهد با این روایات نادرست و مبهم اثبات کند؟.

۳۳- روایت شده از خَشّاب که مهمل و مجهول است. و أمّا متن آن، از رسول خدا  صلی الله علیه و سلم نقل شده که اهل بیت من مانند ستارگان‌اند هر ستاره‌ای غروب کند ستاره دیگری طلوع کند تا وقتی‌که شما به آن ستاره توجّه کردید مَلَک المَوت او را می‌برد!!. حال این، چه ربطی به مهدی دارد باید از  نویسندگان روایت پرسید؟!.

۳۴- نقل کرده از یک مُنَجِّمِ یهودی(؟!!) آیا روایت از یهودی به چه دردی می‌خودر؟!!. به علاوه اینکه خود شیعه از پغمبر  صلی الله علیه و سلم روایت کرده‌اند که سخن منجّم را تصدیق نکنید و هرکس تصدیق کند کافر است. حال آیا چنین چیزهایی را می‌توان مدرک قرار داد؟!!.

۳۵ و ۳۶ و ۳۷- «کَشفُ الغُمَّه» پس از چندین قرن که از زمان حضرت عسکری گذشته نقل کرده از مرد مجهولی که حجّه بن الحسن در ۲۳ رمضان سال ۲۵۸ در «سُرَّ مَن رَآی» متولّد شده است. أما روضه خوانهای ایران همه برخلاف آن نقل می‌کنند! آیا این نقل چه فائده‌ای دارد؟ خبر ۳۶ منقول است از «اَلإرشاد» که کتابی است کم اعتبار -خصوصاً  جلد دوِِّم آن- و از تألیفات شیخ مفید است که دو قرن پس از حضرت عسکری می‌زیسته است([۱]). خبر ۳۷ نیز منقول از «کشف الغمّه» است. آیا با نقل از چنین کتبی چیزی را حجّت قرار می‌دهند؟! خیر، مگر آنکه بگوییم هرچه در تاریخ ذکر شده حجّتِ دینی است. در خبر ۳۷ مجلسی از مردم کذّابی مانند «سهل بن زیاد» چیزهایی نقل کرده که مخالف عقل و قرآن است. از جمله اینکه چون امام به دنیا می‌آید ستون نوری برای او بوجود می‌آید که به واسطه آن به خلایق و اعمال مردم نظر می‌کند و کارهای مردم را می‌بیند.

نویسنده گوید: چرا این ستون نور برای رسول خدا  صلی الله علیه و سلم نصب نشده و چرا رسول خدا  صلی الله علیه و سلم از کار مردم بی‌خبر بود و حتّی از همسایگان خود خبر نداشت. مگر خدا ستّار العیوب نیست که عمل مردم را به کسی نشان دهد([۲])!!!. در اینجا مجلسی نقل کرده که چون حکیمه در شبی که بنا بود زایمان صورت گیرد، هیچ اثری از حاملگی در مادر طفل ندید، تعجّب نمود، لذا حضرت عسکری به او گفت: تعجّب نکن، ما گروه اوصیاء، حملمان در شکم مادر نیست، بلکه حمل ما در پهلوی ایشان می‌باشد و از رَحِم خارج نمی‌شویم، بلکه از رانِ راستِ مادر‌هایمان خارج می‌شویم!!! آیا رسول خدا  صلی الله علیه و سلم و حضرت علی و حضرات حسنین  صلی الله علیه و سلم از ران راست مادرانِ خود زاده شدند؟! آیا آنان از نوع بشر نبوده‌اند؟! باید گفت: آیا با نوشتن این خرافات حجّتی اثبات می‌شود؟.

در این باب از این اخبار که تمامش ضعیف و راویانش مجهول و یا فاسد العقیده بودند چیزی بدست نمی‌آید، بپردازیم به باب دیگر.

[۱]– درباره این کتاب رجوع کنید به تحریر دوم «تضادّ مفاتیح الجنان با قرآن» ص ۳۵۶ تا۳۵۹ و تحریر دوّم کتاب «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول».

[۲]– در این موضوع رجوع کنید به «عرض اخبار اصول…» صفحه ۱۰۰تا۱۱۹ و ۱۶۷تا۱۷۰ و ۳۰۸ و ۵۳۱٫

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …