باب الآیات المُأوَّلَهِ بقیام القائم (۱۶)

سوره قصص مکّی است و ابوالفتوح رازی که از مفسّرین شیعه است در توضیح آیه پنجم سوره قصص می‌نویسد: «و ما می‌خواهیم یعنی خواستیم که منّت نهیم بر آنان که ایشان را مستضعف کردند و ضعیف داشتند در زمین مصر از بنی‌اسرائیل و ایشان را امامانی کنیم که مردم به ایشان اقتداء کنند در خیرات…. و ایشان را وارث مال فرعون و قوم او کنیم پسِ آنکه ایشان را هلاک کرده باشیم». ملاحظه می‌کنید که اعتراف کرده منظور از ﴿ٱلۡأَرۡضِ﴾ سرزمین مصر است نه کُلّ زمین و دیگر آنکه فعل مضارع «نُرِیدُ» را به معنای «خواستیم» دانسته است([۱]). (فتأمّل)

أولاً: اینکه مفسّرین شیعه از جمله أبوالفتوح رازی ﴿ لۡأَرۡضِ﴾ را به معنای عامّ  زمین (جمله زمین دنیا) می‌گیرند، قطعاً خطاست زیرا آیات سوره قصص درباره فرعونیان است و آنها بر سرزمینی محدود و معیّن حکمروا بوده‌اند نه کُلّ زمین!. (فلاتجاهل)

أصولاً آشنایان با قرآن می‌دانند که «أرض» در قرآن کریم، همیشه به معنای کره أرض یا کُلّ زمین نیست([۲]) بلکه در موارد متعدّد به معنای بخشی محدود و مشخّص از زمین یعنی «سرزمین» است و گاهی به معنای زمین بهشت است [الزُّمر: ۷۴] و در بسیاری از موارد به معنای «این سرزمین» است مانند: [التوبه: ۲ و إبراهیم: ۱۴]. و در بیشتر مواردی که به معنای «این سرزمین» استعمال شده، معلوم می‌شود که منظور «سرزمین تحت حکومت فراعنه» یعنی مصر و فلسطین بوده است. مانند: [یوسف: ۲۱ و ۵۵ و ۵۶ و ۷۳ و ۸۰ و الإسراء: ۴ و ۱۰۳و۱۰۴ و…] بنابراین ﴿ٱلۡأَرۡضِ﴾ را در آیات اتبدای سوره قصص که درباره فرعونیان است به هیچ وجه نمی‌توان «کُلّ زمین» قلمداد کرد! چنانکه در آیه: ﴿وَإِن کَادُواْ لَیَسۡتَفِزُّونَکَ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ لِیُخۡرِجُوکَ مِنۡهَا﴾ [الإسراء: ۷۶]. «و همانا نزدیک بود به فریب و فتنه تو را از این سرزمین برانگیزانند تا تو را از آن إخراج کنند». منظور این نیست که می‌خواستند تو را از کره زمین بیرون برانند!! و یا در آیه دوّم سوره توبه که به مشرکین مهلت می‌دهد چهارماه آزادانه در «این سرزمین» ﴿فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾ بگردند منظور این نیست که پس از چهار ماه باید از کُلّ زمین بیرون بروند و اگر در کُلّ زمین باقی ماندند باید اسلام آورند و هکذا… .

ثانیاً: خدا میراث­بران سوره قصص و تحقّق این وعده را -که قبل از دوران رسول خدا  صلی الله علیه و سلم بوده- بیان نموده و دیگر جایی برای گمان­پردازی باقی نگذاشته و فرموده: ﴿وَأَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِینَ کَانُواْ یُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَمَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۖ وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ بِمَا صَبَرُواْۖ وَدَمَّرۡنَا مَا کَانَ یَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَقَوۡمُهُۥ وَمَا کَانُواْ یَعۡرِشُونَ ١٣٧﴾ [الأعراف: ۱۳۷]. «به آن گروه که تضعیف می‌شدند از خاور تا باختر سرزمینی را که در آن برکت قرار داده بودیم([۳]) (= فلسطین) به میراث عطا کردیم ازآن­رو که شکیبایی کردند و کلام و وعده نیکوی پروردگارت بر بنی‌اسرائیل تحقّق یافت و آنچه را که فرعون و قومش ساخته و افراشته بودند ویران کردیم». از مقایسه این آیه با آیات ۲ تا ۶ سوره قصص کاملاً آشکار می‌شود مقصود قرآن، مستضعفان بنی‌اسرائیل در دوران حضرت موسی است([۴]) و دروغ رُوات که آن را راجع به مهدی قلمداد می‌کنند نقش بر آب می‌شود!.

ثالثاً: درباره لفظ «إمام و أئمّه» در تحریر دوّم کتاب «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» به اندازه لازم سخن گفته‌ایم (ص ۲۹۱ و ۳۵۳ تا۳۶۱) و در اینجا تکرار نمی‌کنیم ولی متذکّر می‌شویم که اراده إلهی تحقّق یافت و درمیان بنی‌اسرائیل امامانی از قبیل حضرت موسی و هارون و یوشع و… ظهور کردند زیرا خدا انبیاء بنی‌اسرائیل را «إمام» نامیده است [الأنبیاء: ۷۳]. وقتی جائز باشد که بندگان صالح از خدا «إمام شدن» را تقاضا کنند [الفرقان: ۷۴]. قطعاً بنی‌اسرائیل† که أسوه سایرین بوده‌اند نیز امام می‌باشند. دیگر آنکه لفظ «أئمّه» در سوره قصص، جمع و طبعاً با انبیاء بنی‌اسرائیل مناسب‌تر است تا مهدی که مفرد است. (فلاتجاهل)

رابعاً : اینکه همواره می‌گویند أفعال «نُریدُ» و «نَمُنَّ» و «نَجعَلَ» و «نُمَکِّنَ» مضارع اند و دلالت بر آینده دارند، جُز تعصّب ورزی و مغالطه و عوامفریبی، چیزی نیست زیرا با چشمان خود می‌بینند که فعل مضارع «نُرِیَ = نشان دهیم»، نیز معطوف به أفعال قبل است، همچنین می‌بینند که أفعال «یَستَضعِفُ» و «یُذَبِّحُ» و «یَستَحیی» نیز مضارع اند أمّا باخیره­سریِ تمام، فقط مضارع بودن أفعال آیه ۵ را ذکر می‌کنند!! دیگر آنکه به هیچ وجه به روی خود نمی‌آورند که در برخی از موارد بنا به فحوای کلام و قرائن موجود، فعل مضارع باید به معنایی مطابق معنای ماضی استمراریِ فارسی ترجمه شود تا مقصود واقعی آیه به دست آید، چنانکه هیچ کس فعل مضارع را در آیه ۴۳ سوره «الرّحمان» مضارع (= حال و آینده) ترجمه نمی‌کند و همه آن را بنا به مقتضای کلام، مطابق ماضی استمراریِ فارسی ترجمه می‌کنند. بسیاری از آیات قرآن چنین‌اند و این مسأله‌ای نیست که بر آشنایان با قرآن و نحو عربی پوشیده و یا فهم آن مشکل باشد! موارد بسیاری هست که فعل مضارع – بدون وجود أفعال ناقصه از قبیل کان – پس از فعل ماضی که متبوع فعل مضارع بوده وفعل مضارع بدان مربوط باشد، به معنای آینده (= پس­اززمان تکلّم) نخواهد بود مثلاً آیا کسی فعل مضارع ﴿یُجَٰدِلُنَا﴾ در آیه ۷۴ سوره هود را که پس از فعل ماضی «ذَهَبَ» آمده به صورت آینده ترجمه می‌کند؟! آیا کسی فعل مضارع «تَجرِی» در آیه ۱۴ و «تَنزِعُ » در آیه ۲۰ سوره مبارکه قَمَر را به صورت آینده ترجمه می‌کند؟! آیا کسی فعل مضارع «یَغشَی» و «یَظُنُّونَ» درآیه ۱۵۴ سوره آل‌­عمران را به صورت مضارع ترجمه می‌کند؟! آیا کسی فعل «یَحکُمُ» در آیه ۴۴ سوره مائده را به صورت آینده ترجمه می‌کند؟! آیا کسی فعل مضارع «تَتلُو» در آیه ۱۰۲ سوره بقره را مضارع ترجمه می‌کند؟! آیا کسی «یَهدُونَ» در آیه ۲۴ سوره سجده و افعال مضارع آیه اوّل سوره مجادله را به مضارع ترجمه می‌کند؟! آیا شما فعل «یُسَبِّحنَ» در آیه ۱۸ صوره صاد و «یَقذِفُونَ» در آیه ۵۳ سوره سبأ را به مضارع (= همزمان یا بعد از تکلّم) ترجمه می‌کنید؟! از این نمونه‌ها در قرآن بسیار زیاد است که ما در صدد احصاء همه آنها نیستیم. (فلاتَجاهل)

[۱]– «نجم الدّین نسفی» از مترجمین قدیم، آیه بالا را چنین ترجمه کرده است: «فرعون در زمین مصر سربرآورد، و اهل وی را گروه گروه کرد، به بندگی می‌گرفت گروهی از ایشان را، بسمل می‌کرد پسرکان را و برده می‌کرد دخترکان را، چه وی بود از تباهی کنندگان به اظهار کفر و طغیان، و ما می‌خواستیم که فضل کنیم برخوارگرفتگان آن ولایت و گردانیمشان مقتدایانِ اُمّت و میراث ایشان گردانیم آن مملکت».

     «مهدی الهی قمشه‌ای» از مترجمین جدید، آیه فوق را چنین ترجمه کرده است: «همانا فرعون در زمین (مصر) تکبّر و گردنکشی آغاز کرد و میان اهل آن سرزمین تفرقه و اختلاف افکند و طایفه (بنی‌اسرائیل) را سخت ضعیف و ذلیل گرداند، پسرانشان را می‌کشت و زنانشان را زنده می‌گذاشت (که به خدمت پردازند) و همانا فرعون مردی مفسد و بداندیش بود و ما اراده کردیم که بر آن طایفه ذلیل و ضعیف منّت گذارده و آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث مُلک و جاه فرعونیان گردانیم».

     به نظر ما ترجمه حاج شیخ «رضا سراج» از سایرین بهتر است : «بی‌گمان فرعون در زمین (در کشور مصر) برتری جُست و مردمش (قبطیان و سبطیان) را گروههایی گردانید (و هر گروهی را به کاری نامزد کرد) فرعون گروهی از ایشان (بنی‌اسرائیل) را ناتوان می‌شمرد. پسرانشان را سر می‌بُرید و زنانشان را (برای خدمت خوانینِ قبط) زنده می‌گذاشت زیرا او از تباهکاران بود. (فرعون هلاکت بنی‌اسرائیل را می‌خواست) و حال آنکه ما می‌خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین ناتوان شمرده شده بودند منّت نهیم به آنکه ایشان را پیشوایان (در کار دنیا و دین) بگردانیم و ایشان را وارث (کلّیّه اموال فرعونیان) گردانیم و در آن سرزمین ایشان را جای دهیم (و از ناحیه بنی‌اسرائیل) به فرعون و هامان و سپاهانشان آن (حوادثی) را که پیوسته از آن می‌ترسیدند، بنمایانیم».

سیّد علی­نقی فیض­الإسلام نیز چنین ترجمه کرده: «محقّقاَ فرعون در زمین (مصر) تکبّر و گردنکشی کرد و اهل و مردم آن را گروه گروه گردانید. گروهی از ایشان (بنی‌اسرائیل) را ضعیف و ناتوان می‌شمرد که پسرانشان را سر می‌بُرید و زنانشان را (برای خدمت‌گزاری) زنده‌ می‌گذاشت. البتّه فرعون  از فساد و تباه‌ کنندگان بود. و ما می‌خواستیم بر ایشان (بنی‌اسرائیل) که در زمین (مصر) ضعیف و ناتوانشان کرده بودند منّت گذاریم و نیکی کنیم و آنها را پیشوایان قرار دهیم و ایشان را ارث برنده (اموال و دارایی‌های فرعون و قبطی‌ها) گردانیم».

     «ابوالقاسم پاینده» نوشته است: «فرعون در آن سرزمین تفوّق داشت و مردم آن را فرقه‌ها کرده بود که دسته‌ای از ایشان را زبون می‌شمرد و پسرانشان را سر می‌بُرید و زنانشان را زنده نگه می‌داشت که وی از تبهکاران بود ولی ما می‌خواستیم بر آن کسانی‌که در آن سرزمین زبون به شمار رفته بودند منّت نهیم و پیشوایانشان کنیم و وارثشان کنیم و در آن سرزمین استقرارشان دهیم و به دست آنها به فرعون و هامان و سپاهشان (حوادثی) را که از آن حذر می‌کردند بنمایانیم».

     ترجمه شیخ «عبّاس مصباح زاده» از این قرار است: «بدرستی که فرعون برتری یافت در زمین و گردانید اهل آن را گروه گروه، ضعیف می‌داشت گروهی را از ایشان، می‌کشت پسران ایشان را و باقی می‌گذاشت زنان ایشان را بدرستی که او بود از فساد کنندگان. و می‌خواستیم که منّت بگذاریم بر آنان که ضعیف داشته شده بودند در زمین و بگردانیمشان پیشوایان و بگردانیم ایشان را وارثان و تمکّن دهیم مرایشان را در زمین و بنماییم فرعون و هامان را و لشکرهای آن دو را از ایشان آنچه بودند که بیم می‌داشتند».

     تفسیر کبیر «منج الصّادقین» تألیف «ملا فتح الله کاشانی» نیز چنین ترجمه کرده است: «به درستی که فرعون برتری جُست و تکبّر و تجبّر کرد در زمین مصر و گردانید أهل مصر را از قبطیان و سبطیان گروه گروه متفرّقه… زبون گرفت و مقهور ساخت گروهی را از ایشان (یعنی بنی‌اسرائیل) … می‌کشت پسران بنی‌اسرائیل را… و زنده می‌گذاشت زنان ایشان را… و ما ‌خواستیم آنکه منّت نهیم بر آنان که زبون گرفته شده بودند… در زمین مصر… و گردانیم ایشان را پیشوایان.. و گردانیم ایشان را وارثان مال و أمتعه و املاک فرعونیان… و جای دهیم مرایشان را در زمین مصر و شام…».

     آیت الله حال میرزا محمّد ثقفی تهرانی در کتاب «روان جاوید در تفسیر قرآن مجید» (انتشارات برهان) چنین نوشته است: «همانا فرعون برتری جُست در زمین و قرار داد اهل آن را گروه گروه ناتوان می‌ساخت جمعی از آنها را می‌کشت پسرانشان را و زنده می‌گذاشت زنانشان را… و می‌خواستم منّت بگذاریم بر آنان که ناتوان کرده شده بودند در زمین و بگردانیمشان پیشوایان و بگردانیمشان وارثان…».

    مخفی نماند که راقم، از فاضلی معتمد شنیدم که مترجمین انگلیسیِ قرآن مجید نیز فعل «نُریدُ» را مضارع ترجمه نکرده‌اند. خواننده خود تحقیق کند.

[۲]– مشابه آنچه در تحریر دوّم کتاب «تضادّ مفاتیح الجنان با قرآن» درباره الفاظ «ناس» و «أمّت» و… گفته‌ایم. (ص ۲۹۹ تا ۳۲۲).

[۳]– با توجه به آیه اوّل سوره مبارکه اسراء و آیات دیگر، در اینکه فلسطین و پیرامون آن (= شام) همان سرزمینی است که خدای متعال در آن برکت بسیار قرار داده، خوشبختانه اختلافی نیست.

[۴]– شیخ طوسی نیز در تفسیر آیه ۵۵ سوره نور، تصریح کرده که بنی‌اسرائیل پس از شکست زور‌گویان، در منطقه شام خلافت و تمکّن یافتند.

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …