اهداف جهاد در راه خدا

مؤلف : علی محمّد صلّابی،
مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین

۱- حمایت از آزادی عقیده
خداوند متعال می‌فرماید:
{ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (٣٩)وَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ (۴٠)}(انفال، ۳۹ – ۴۰)
«و با آنان پیکار کنید تا فتنه‌ای باقی نماند و دین خالصانه از آن خدا گردد؛ پس اگر دست برداشتند، خدا می‌بیند چیزهایی را که می‌کنند و اگر پشت کردند، بدانید که خداوند سرپرست شما است و او بهترین سرپرست و بهترین یاور و مددکار است.»
سید قطب می‌گوید: اینجا وظیفه‌ای دیگر به مسلمانان واگذار می‌شود و آن اینکه باید هر نیرویی که درمقابل دعوت قد علم می‌کند و مانع رسیدن آن به طور آزادانه به مردم می‌گردد و آن را تهدید می‌نماید و مردم را منحرف می‌سازد، می‌بایست از میان برداشته شود و مسلمانان باید همواره به جهاد بپردازند تا مبتلا کردن مؤمنان به فتنه برای هیچ قدرتی در زمین ممکن نباشد و دین از آن خدا باشد … نه اینکه در پذیرفتن دین اجبار و اکرامی باشد؛ بلکه به این معنی که دین خدا در زمین برتر و بالا باشد طوری که هر کس که بخواهد آن را بپذیرد، ترس و واهمه‌ای از کسی نداشته باشد و باید جهاد ادامه داشته باشد تا در زمین خدا، قانون و نظامی که مانع رسیدن نور خدا و هدایت او به اهل آن باشد، باقی بماند. در چهارچوب این اصول عام، جهاد در اسلام مشروع شد … جهاد برای عقیده وحفاظت آن از محاصره و فتنه و حفاظت شریعت و قانون الهی در زندگی و تثبیت پرچم آن در زمین خواهد بود، به صورتی که هر کس قصد تجاوز به آن را داشته باشد، بداند که جهاد برپا می‌شود و هر کس علاقمند باشد به این عقیده بپیوندد، بدون اینکه از کسی بهراسد و این تنها جهادی است که اسلام به آن دستور می‌دهد و بر آن تأکید می‌نماید وکسانی را که در این جهاد کشته می‌شوند، شهید قرار می‌دهد وکسانی را که پرچم این جهاد را برعهده می‌گیرند، دوستان خدا می‌شمارد.[۱] [۱]- فی ظلال القرآن، ج ۱، ص ۱۸۷٫

۲- حمایت از شعائر و عبادات
خداوند متعال می‌فرماید:
{ إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ (٣٨)أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ (٣٩)الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ (۴٠)الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الأرْضِ أَقَامُوا الصَّلاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الأمُورِ (۴١)} (حج، ۳۸ – ۴۱)
«خداوند دفاع می‌کند از مؤمنان؛ چراکه مسلماً خداوند خیانت‌پیشگان کافر را دوست نمی‌دارد. اجازه جنگ به کسانی داده می‌شود که به آنان جنگ (تحمیل) می‌گردد؛ چراکه بدیشان ستم رفته است و خداوند توانا است بر اینکه ایشان را پیروز کند. همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شده‌اند و تنها گناهشان این بوده است که می‌گفته‌اند: پروردگار ما خدا است. اصلاً اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دفع نکند، دیرهای (راهبان) و کلیساهای (نصاری) و کنشتهای (یهودیان) و مسجدهای (مسلمانان) که در آنها خدا بسیار یاد می‌شود، تخریب و ویران می‌گردد و به طور مسلم خدا یاری می‌دهد کسانی را که او را یاری دهند؛ خداوند نیرومند و چیره است. کسانی هستند که هرگاه در زمین، ایشان را قدرت بخشیم، نماز را بر پا می‌دارند و زکات را می‌پردازند و امر به معروف و نهی از منکر می‌نمایند و سرانجام همه کارها به خدا برمی‌گردد.»
نسفی می‌گوید: اگر خداوند مسلمانها را به وسیله جهاد بر کافران مسلط و چیره نمی‌گردانید، مشرکان بر ملتهای مختلف و بر عبادتگاههایشان مسلط می‌شدند و برای نصارا کلیسایی نمی‌گذاشتند و دیرهای عبادتگزاران را تخریب می‌کردند و برای یهودیان کلیسا نمی‌گذاشتند و برای مسلمانها مساجد نمی‌گذاشتند و یا به این معنا است که مشرکان در دوران امت محمد صلی الله علیه و سلم بر مسلمانها و بر اهل کتابی که در پناه آنها هستند، مسلط می‌شدند و عبادتگاههای هر دو گروه را منهدم و تخریب می‌کردند. اینکه دیگر عبادتگاهها قبل از مساجد ذکر شده‌اند، چون آنها قبل از مساجد به وجود آمده‌اند یا به خاطر اینکه سخن از انهدام است و آنها سزاوارتر برای انهدام‌اند تا مساجد.[۲] [۲]- تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۱۰۶ – الکشاف، ج ۳، ص ۱۶ – تفسیر المراغی، ج ۶، ص ۱۱۹٫

۳- دفع فساد از زمین
خدوند می‌فرماید:
{ وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (٢۵٠)فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأرْضُ وَلَکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ (٢۵١)تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (٢۵٢)}(بقره، ۲۵۰ – ۲۵۲)
«هنگامی که در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا، صبر و شکیبایی بریز و گامهایمان را ثابت و استوا بدار و ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان. سپس به فرمان خدا ایشان را فراری و شکست دادند و داود، جالوت را کشت و خداوند حکومت و حکمت بدو بخشید و از آنچه می‌دانست بدو یاد داد و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نکند، فساد زمین را فرا می‌گیرد، ولی خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان دارد این آیات خدا است که آنها را به حق بر تو می‌خوانیم و تو از زمره فرستادگان هستی.»
زمخشری می‌گوید: اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر از بین نمی‌برد و به وسیله آنان از فسادشان جلوگیری نمی‌کرد، مفسدان چیره می‌شدند و زمین به فساد و تباهی کشیده می‌شد و منافع آن از بین می‌رفت و مصالح آن یعنی کشاورزی و تولید نسل و سایر آنچه زمین را آباد می‌کند، از بین می‌رفتند[۳]  [۳]- تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۳۸۲ – تفسیر ابی سعود، ج ۱، ص ۲۴۵٫
. شیخ عبدالرحمان سعدی در تفسیرش می‌گوید: در این آیه درسها و عبرتهای زیادی برای امت وجود دارد از آن جمله یکی فضیلت جهاد در راه خدا و فواید و نتایج آن است و او تنها سببی است که باعث حفظ دین و حفظ منافع و جانها و اموال می‌شود.
مجاهدان گرچه کارها بر ایشان دشوار باشد، ولی سرانجام نیکویی خواهند داشت؛ همان گونه که آنهایی که از جهاد شانه خالی می‌کنند، گرچه اندک زمانی استراحت می‌کنند و راحت خواهند بود، امّا به زودی گرفتار رنج و مشقت خواهند شد.[۴] [۴]- تفسیر سعدی، ج ۱، ص ۳۰۹٫

۴- آزمایش و تربیت و اصلاح
خداوند متعال می‌فرماید:
{ فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (۴)سَیَهْدِیهِمْ وَیُصْلِحُ بَالَهُمْ (۵)وَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَهَا لَهُمْ (۶)}      (محمد، ۴ – ۶)
«هنگامی که با کافران روبرو می‌شوید، گردنهایشان را بزنید و همچنان ادامه دهید تا به اندازه کافی، دشمن را ضعیف و درهم می‌کوبید. در این هنگام (اسیران را) محکم ببندید. بعدها یا بر آنان منت می‌گذارید و یا فدیه می‌گیرید تا جنگ بارهای سنگین خود را بر زمین می‌نهد و نبرد فروکش می‌کند. برنامه این است و اگر خدا می‌خواست خود از آنان انتقام می‌گرفت، امّا خدا خواسته است بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید. کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند، خداوند هرگز کارهایشان را نادیده نمی‌گیرد و بی‌مزد نمی‌گذارد. به زودی خداوند آنان را رهنمود می‌کند و حال و وضعشان را خوب و عالی می‌نماید و آنان را به بهشتی داخل خواهد کرد که آن را بدیشان معرفی کرده است.»
ابن کثیر در تفسیر { وَلَکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ } می‌گوید: یعنی جهاد و جنگیدن با دشمنان را برای شما مشروع نمود تا شما را بیازماید و حالات شما را آزمایش کند[۵]   [۵]- تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۵۴٫
. همان طور که حکمت خود را دربارۀ مشروعیت جهاد بیان نموده و فرموده است:
{ أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ (١۴٢) }(آل عمران، ۱۴۲)
«آیا پنداشته‌اید که شما به بهشت درخواهید آمد، بدون آنکه خداوند کسانی از شما را مشخص سازد که به تلاش و پیکار برخاسته‌اند و بدون آنکه خداوند بردباران را متمایز گرداند.»
سید قطب می‌گوید: خداوند مؤمنان را، وقتی که آنان را به زدن گردن کافران و به اسارت گرفتن و ضعیف کردن آنان دستور می‌دهد، پرده‌ای از قدرت خود قرار می‌دهد و اگر می‌خواست آشکارا کافران را شکست می‌داد؛ بدون اینکه این اسباب در میان باشند، اما خداوند برای بندگان مؤمن خود خیر را می‌خواهد؛ چنانکه می‌فرماید:
{ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (٢١۶) }(بقره، ۲۱۶)
«جنگ و جهاد بر شما واجب گشته است و حال آنکه از آن بیزارید، لیکن چه بسا که چیزی را دوست نمی‌دارید و آن چیزی برای شما نیک باشد و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما بد باشد و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید.»
و خداوند آنها را می‌آزماید و آنها را تربیت و اصلاح می‌کند و اسباب نیکیهای بزرگ را برایشان میسر و آسان می‌گرداند:
الف – می‌خواهد آنها را بیازماید و این آزمایش، باعث بروز بهترین توانائیها و استعداد در وجود مؤمنان می‌گردد. آن گاه هیچ چیزی برای انسان بهتر از حقی که به آن ایمان دارد نمی‌ماند و آن را والاترین ارزش می‌داند و در راه آن جهاد می‌کند و می‌کشد و کشته می‌شود. اگر زنده است به خاطر همان حق و معرفتی است که کسب نموده است و زندگی را جز در سایه آن حق دوست ندارد و تسلیم کسی نمی‌شود.
ب – خداوند می‌خواهد آنان را تربیت کند و از وجود آنان هر نوع میل و علاقه به کالاهای خاکی این دنیا را بیرون نماید و ضعفها را در وجود آنان از بین ببرد و قوی شوند و نقصها برطرف گردد و هر چیز ناشایست و نامناسب را از وجود آنها بزداید تا تمامی علاقه‌های آنان در یک کفه قرار بگیرند و در کفه دیگر لبیک به دعوت جهاد و چشم دوختن به رضای خدا باشد و این کفه سنگین‌تر از آن کفه دیگر باشد و خداوند می‌داند که وقتی به آنها اختیار انتخاب داده شود، آنها گزینه بهتر را انتخاب می‌کنند.
ج – می‌خواهد آنان را اصلاح کند. در رنجها و سختیهای جهاد در راه خدا و در معرض مرگ قرار گرفتن و یا در هر مرحله‌‌ای، برای انسان مجاهد خطرهایی که مردم را وا می‌دارد تا بسیاری از اخلاق و ارزشهای خود را برای نجات از آن دست بدهند ناچیز و حقیر است؛ چراکه این خطرها برای آنان که با آن خو گرفته‌اند، سهل و آسان است؛ خواه از آن خطرها جان سالم به در ببرد یا خطر او را فرا بگیرد و متوجه شدن به خدا در هر بار و در لحظات خطر کاری می‌کند که برق با اجسام می‌نماید و گویا این رویارویی، ساختار تازه‌ای برای دلها و جانها است که آن را بر اساس صفا و پاکی و خلوص شکل می‌دهد.
موارد ذکر شده اسباب اصلاح تمام جامعه بشری است که رهبری آن به دست مجاهدانی است که دلهایشان از وابستگی به تمامی کالاها و فریبندگیهای دنیا خالی است؛ مجاهدانی که زندگی برایشان ارزشی ندارد و آنها در راه خدا وارد خطرهای مرگ‌آفرین می‌شوند و در دلشان چیزی وجود ندارد که آنها را از خدا و چشم دوختن به رضای او باز دارد و به خود مشغول نماید. حقا که هرگاه رهبری جامعه بشری را چنین انسانهایی به دست بگیرند تمام زمین اصلاح می‌شود و بندگان اصلاح می‌گردند و برای چنین انسانهایی این موضوع که تسلیم کفر و گمراهی و فساد شوند و پرچم رهبری را به آنها بسپارند؛ در حالی که آنها این پرچم را با خون و جان و فداکاریهای فراوان به دست آورده‌اند، امر بسیار دشواری است.[۶] [۶]- فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۲۸۶٫

۵- ترساندن و خوار نمودن کافران و تضعیف توطئه آنان
خداوند می‌فرماید:
{ وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (۶٠) }(انفال، ۶۰)
«برای (مبارزه با) آنان تا آنجایی که می‌توانید نیرو و اسبهای ورزیده آماده سازید تا بدان دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید و کسانی دیگر جز آنها را نیز به هراس اندازید که ایشان را نمی‌شناسید و خدا آنان را می‌شناسد. هر آنچه در راه خدا صرف کنید، پاداش آن به تمام و کمال به شما داده می‌شود و هیچ گونه ستمی نمی‌بینید.»
و می‌فرماید:
{ قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ وَیُخْزِهِمْ وَیَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَیَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ (١۴)وَیُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ وَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (١۵) } (توبه، ۱۴ – ۱۵)
«با آن کافران بجنگید تا خدا آنان را به دست شما عذاب کند و خوارشان دارد و شما را برایشان پیروز گرداند و سینه‌های اهل ایمان را شفا بخشد و کینه را از دلهایشان بردارد و خداوند توبه هرکس را بخواهد، می‌پذیرد. خداوند آگاه و دارای حکمت فراوان است.»
و می‌فرماید:
{ فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (١٧)ذَلِکُمْ وَأَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکَافِرِینَ (١٨) } (انفال، ۱۷ – ۱۸)
«شما کافران را نکشید؛ بلکه خدا ایشان را کشت و این تو نبودی که پرتاب کردی؛ بلکه خداوند پرتاب کرد تا بدین وسیله مؤمنان را خوب بیازماید. بی‌گمان خداوند شنوای آگاه است این (پیروزی مؤمنان و شکست کافران حق است) و خداوند مکر و کید کافران را سست می‌کند.»

۶- رسوایی منافقان
خداوند متعال می‌فرماید:
{ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ (١٧٩) }(آل عمران، ۱۷۹)
«خدا بر این نبوده است که مؤمنان را به همان صورتی که شما هستید به حال خود واگذارد؛ بلکه خداوند، ناپاک را از پاک جدا می‌سازد و بر این نبوده است که شما را بر غیب مطلع سازد، ولی خداوند از میان پیغمبران خود هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خدا و پیغمبرانش ایمان بیاورید و اگر ایمان بیاورید و پرهیزگار شوید، پاداش بزرگی خواهید داشت.»
ابن کثیر می‌گوید: یعنی با مصیبتها دوستان خدا مشخص می‌گردند و دشمنان او رسوا می‌گردند و مؤمن بردبار و منافق فاسق باید با آن مشکل شناخته شوند؛ یعنی، خداوند به وسیله جنگ احد مؤمنان را آزمایش کرد؛ پس ایمان و بردباری و پایداری و فرمانبرداری آنان از خدا و پیامبرش آشکار گردید و به وسیله آن منافقان رسوا گردیدند و مخالفت و شانه خالی کردن آنها از جهاد و خیانتشان به خدا و پیامبرش، ظاهر و آشکار گردید.[۷] [۷]- تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۳۷۱٫

۷- اقامه حکم خدا و نظام اسلامی در زمین
اقامه حکم خدا در زمین یکی از اهداف جهاد می‌باشد؛ خداوند متعال می‌فرماید:
{ إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاکَ اللَّهُ وَلا تَکُنْ لِلْخَائِنِینَ خَصِیمًا (١٠۵) } (نساء، ۱۰۵)
«ما کتاب به حق بر تو نازل کرده‌ایم تا میان مردمان طبق آنچه خدا به تو نشان داده است، داوری کنی و مدافع خائنان مباش.»

۸- دفع تجاوز کافران
یکی از اهداف جهاد در اسلام، دفع تجاوز کافران است و این جهاد بر چند نوع است که برخی عبارتند از:
الف – کافران بر گروهی از مؤمنان مستضعف که در سرزمین کفار زندگی می‌نمایند، تجاوز کنند به خصوص اگر این مؤمنان توانایی هجرت به سرزمینی دیگر را نداشته باشند؛ پس در این صورت بر دولت اسلامی واجب است که برای جهاد با کافرانی که بر این گروه تجاوز نموده‌اند، آماده گردد تا آنان را از ستم و تجاوزی که بر آنها روا داشته شده است آزاد گرداند[۸][۸]- الجهاد فی سبیل الله، د. عبدالله القادری، ج ۲، ص ۱۶۲٫
؛ چنانکه خداوند متعال می‌فرماید:
{ فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا بِالآخِرَهِ وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا (٧۴)وَمَا لَکُمْ لا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا (٧۵) } (نساء، ۷۴ – ۷۵)
«باید در راه خدا کسانی جنگ کنند که زندگی دنیا را به آخرت می‌فروشند و هر کس در راه خدا بجنگد و کشته شود و یا اینکه پیروز گردد، پاداش بزرگی بدو می‌دهیم. چرا باید در راه خدا جهاد نکنید و مردان و زنان و کودکان درمانده و بیچاره‌ای وجود دارد که می‌گویند: پروردگارا ما را از این شهر و دیاری که ساکنان آن ستمکارند، خارج ساز و از جانب خود سرپرست و حمایتگری برای ما پدید آور و از سوی خود یاوری برای ما قرار بده.»
قرطبی(رح) می‌گوید: «این آیه مؤمنان را به جهاد برانگیخته و تحریک نموده است و دستور آزاد کردن مستضعفان را از دست کافران مشرکی که به آنها بدترین آزار را می‌رسانند و آنها را از دین منحرف می‌کنند، داده است؛ پس خداوند متعال جهاد را برای اعتلای کلمه خود و نجات دادن مؤمنان ضعیف واجب کرده است؛ گرچه این امر باعث تلف شدن جانها گردد و آزاد کردن اسیران بر مسلمانها واجب است که یا بجنگند و آنها را آزاد نمایند و یا با پرداخت فدیه، آنها را آزاد کنند.[۹ ][۹]- تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۷۹٫

ب – اینکه کافران بر سرزمین مسلمانها تجاوز کنند:
خداوند می‌فرماید:
{ وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (١٩٠)وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ (١٩١)فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (١٩٢) } (بقره، ۱۹۰ – ۱۹۲)
«و در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما می‌جنگند و تجاوز و تعدی نکنید؛ زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد و هر جا آنان را دریافتید، ایشان را بکشید و آنان را که شما را از آنجا بیرون کرده‌اند، بیرون سازید و فتنه از کشتن بدتر است و با آنان در کنار مسجدالحرام کارزار نکنید؛ مگر آن گاه که ایشان در آن جا با شما بستیزند؛ پس اگر با شما جنگیدند، ایشان را بکشید، سزای کافران چنین است و اگر دست کشیدند چه بی‌گمان خدا آمرزنده و مهربان است.»
فقها تصریح کرده‌اند که هرگاه کافران بر سرزمین مسلمانان تجاوز کردند، باید برای دفاع از آن سرزمین، جهاد کرد؛ چون هرگاه دشمن، سرزمین را اشغال کند، مسلمانان را شکنجه می‌کند و در سرزمین اسلامی، احکام کفر را اجرا می‌نماید و مردم آن سرزمین را مجبور می‌کند تا به این احکام کفرآمیز تن در دهند و در نتیجه سرزمین اسلامی بعد از آنکه دارالاسلام بوده است، به دارالکفر تبدیل می‌شود. ابن قدامه(رح) می‌گوید: «و جهاد در سه موضع مقرر می‌گردد.»
دوم: اگر کافران در سرزمینی سکونت گزیدند، بر مسلمانان واجب است با آنان بیرون نمایند[۱۰]  [۱۰]- المغنی، ج ۹، ص ۲۷۹٫
[۱۱]- حاشیه ابن عابدین، ج ۴، ص ۱۲۴٫
و برخی از علمای حنفی گفته‌اند: «از هر ناحیه‌ای که خطر هجوم دشمن باشد، بر امام و مردم آن سرزمین فرض است که مراقب آنجا باشند و آن را حفاظت کنند و اگر توانایی مقابله با دشمن را نداشته باشند، بر مسلمانانی که به آنها نزدیک‌تر هستند، واجب است تا به کمک آنان بشتابند تا تعدادی که برای مقاومت در برابر دشمن کفایت می‌کند، گرد بیایند.[۱۱] ت – اینکه دشمن بر رعیت خود ستم کند، گرچه رعیت او کافر باشند؛ زیراکه خداوند روا داشتن ستم را بر بندگانش حرام کرده است. از این رو واجب است که با همه مردم روی زمین به عدالت رفتار شود و اگر مسلمانان ستم را از ستمدیدگان دور نکنند، گناهکار شناخته می‌شوند؛ زیرا آنها موظف شده‌اند تا برای احقاق حق و از بین بردن باطل و نابود کردن ظلم در زمین جهاد کنند و این امر موجب رستگاری آنان را فراهم می‌سازد بنابراین، امر به معروف و نهی از منکر تحقق می‌یابد و فقط به خاطر همین کار، آنها بهترین ملتها شناخته شده‌اند که به سود مردم آفریده شده‌اند؛ چنانکه خداوند می‌فرماید:
{ کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ (١١) } (آل عمران، ۱۱)
«همچون رفتار و کردار قوم فرعون و کسانی که پیش از ایشان بودند و آیات ما را تکذیب می‌کردند، پس خدا آنان را به گناهانشان گرفت و خداوند شدیدالعقاب است.»
همچنین خداوند متعال می‌فرماید:
{ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (٨) }(مائده، ۸)
«ای مؤمنان بر ادای واجبات خدا مواظبت داشته باشید و از روی دادگری گواهی دهید و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که دادگری نکنید. دادگری کنید که دادگری به پرهیزگاری نزدیک‌تر است. ازخدا بترسید که خدا آگاه از هر آن چیزی است که انجام می‌دهید.»
[۱۲]- المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص ۸۵٫
این امر که مسلمانان ظلم را از مظلوم کافری که تحت ستم است برطرف نمایند، عدالت و دادگری است. سرخسی می‌گوید: «واگر طلب امنیت و مصونیت کرد، منظورش یکی از پادشاهان اهل جنگ است، بر این اساس که به او اجازه داده شود تا در سرزمین خود آن گونه که می‌خواهد حکمرانی بکند؛ یعنی، قتل و خونریزی انجام دهد و …، همکاری و ارتباط برقرار نمودن با او ناجایز است.»[۱۲] ج – مقابله با داعیان راه خدا و جلوگیری از رسانیدن دعوت
از جانب خداوند عزوجل بر مسلمانان فرض است که پیامهای الهی را به تمامی مردم برسانند؛ خداوند می‌فرماید:
{ قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (١٠٨) } (یوسف، ۱۰۸)
«بگو این راه من است که من با آگاهی و بینش به سوی خدا می‌خوانم و پیروان من هم چنین می باشند و خدا را منزه می‌دانم و من از زمره مشرکان نمی‌باشم.»
و دشمنان خدا، دوستان او را از رسانیدن دعوت خدا به بندگانش باز می‌دارند و مانع رساندن دعوت الهی به مردم می‌گردند همان طور که به داعیان اجازه نمی‌دهند که دعوت به خدا را به گوش مردم برسانند و در برابر آنها مشکلات و موانعی قرار می‌دهند که میان دعوت و داعیان و مردم مانع می‌شوند بنابراین، خداوند بر بندگان مؤمن خود واجب کرده است که با هر کس که آنان از راه خدا باز می‌دارد، بجنگند.[۱۳][۱۳]- فقه التمکین فی القرآن الکریم، صلابی، ص ۴۸۸٫

خداوند متعال می‌فرماید:
{ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ (١)وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ (٢)ذَلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ (٣)فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (۴) }         (محمد، ۱ – ۴)
«کسانی که کافر می‌گردند و مردمان را از راه خدا باز می‌دارند، خدا همه کارهای ایشان را باطل می‌نماید و اما کسانی که ایمان بیاورند و کارهای نیک و شایسته بکنند و چیزی را باور دارند که بر محمد نازل شده است و آن هم حق است و از سوی پروردگارشان آمده است، خداوند گناهانشان را می‌بخشاید و بدیهایشان را نادیده می‌گیرد و حال و وضعشان را خوب می‌سازد. این بدان خاطر است که کافران از باطل پیروی می‌کنند و مؤمنان از حقی پیروی می‌کنند که از سوی پروردگارشان آمده است. این گونه خدا برای مردم مثالهای ایشان را بیان می‌دارد. هنگامی که با کافران روبرو می‌شوید، گردنهایشان را بزنید و همچنان ادامه دهید تا به اندازه کافی دشمن را ضعیف و درهم می‌کوبید. در این هنگام (اسیران را) محکم ببندید. بعدها یا بر آنان منت می‌گذارید و یا فدیه می‌گیرید تا جنگ، بارهای سنگین خود را بر زمین می‌نهد و نبرد پایان می‌گیرد. برنامه این است و اگر خدا می‌خواست خود از آنان انتقام می‌گرفت، امّا خدا خواسته است بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید. کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند، خداوند هرگز کارهایشان را نادیده نمی‌گیرد و بی‌مزد نمی‌گذارد.»
براساس مطالب ذکر شده این موضوع به اثبات رسید که جهاد، دربرگیرنده اهداف والا و منافعی بزرگ برای مسلمانان و دیگران است و نیز مشخص می‌شود که جهاد از آثار هجرت و نتیجه‌های مهم آن است و ستون پشتیبانی دولت اسلامی و باعث تحکیم پایه‌های اسلام محسوب می‌گردد.[۱۴] «یقیناً امت، بدون ارتش قوی، در معرض نابودی قرار می‌گیرد؛ چراکه دشمنانش چشم طمع به آن می‌دوزند و ازآن نمی‌ترسند، اما با داشتن لشکری قوی، دشمنان به اراده آن احترام می‌‌گذارند و به هیچ وجه فکر تجاوز و حمله به چنین امتی به دل دشمن راه نخواهد یافت که در نتیجه صلح و آرامش حاکم می‌گردد.»[۱۵]

برگرفته از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.

[۱]- فی ظلال القرآن، ج ۱، ص ۱۸۷٫
[۲]- تفسیر نسفی، ج ۳، ص ۱۰۶ – الکشاف، ج ۳، ص ۱۶ – تفسیر المراغی، ج ۶، ص ۱۱۹٫
[۳]- تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۳۸۲ – تفسیر ابی سعود، ج ۱، ص ۲۴۵٫
[۴]- تفسیر سعدی، ج ۱، ص ۳۰۹٫
[۵]- تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۵۴٫
[۶]- فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۳۲۸۶٫
[۷]- تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۳۷۱٫
[۸]- الجهاد فی سبیل الله، د. عبدالله القادری، ج ۲، ص ۱۶۲٫
[۹]- تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۲۷۹٫
[۱۰]- المغنی، ج ۹، ص ۲۷۹٫
[۱۱]- حاشیه ابن عابدین، ج ۴، ص ۱۲۴٫
[۱۲]- المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص ۸۵٫
[۱۳]- فقه التمکین فی القرآن الکریم، صلابی، ص ۴۸۸٫
[۱۴]- الهجره فی القرآن الکریم، ص ۴۵۳٫
[۱۵]- الحرکات العسکریه للرسول الاعظم فی کفتی المیزان، سیف الدین، ص ۶۲٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …