امامت فاقد شرایط دلایل اصول دین است

آیات قرآنی که امامیه برای اثبات امامت به آن‌ها استدلال نموده‌اند، حتی یکی از شرایط دلایل اصول دین هم برخوردار نیستند! این شروط را یکی یکی پی می‌گیریم:

این آیات کریمه متشابه الدلاله هستند و نسبت به موضوع امامت صریح و محکم نیستند. بلکه بیشتر این آیات درست نیست که متشابه نامیده شوند. بنابراین استدلال به آن‌ها نوعی تخمین زدن و قول به باطل است، مثل استدلال نمودن به قول خداوند:

﴿وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ﴾ [القصص: ۶۸].

«و پروردگار تو هر آنچه را بخواهد مى‏آفریند و [هر کس را بخواهد] بر مى‏گزیند. آنان اختیار ندارند».

﴿مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ﴾ [الأنعام: ۳۸].

«در کتاب (لوح محفوظ) هیچ چیز را فروگذار نکرده‌ایم (و همه چیز را ضبط و به همه چیز پرداخته‌ایم. بگذار تکذیب‌کنندگان هر چه می‌خواهند بکنند)».

﴿وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ﴾ [النحل: ۸۹].

«و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است».

﴿وَکُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلًا١٢﴾ [الإسراء: ۱۲].

«و ما هر چیزی را دقیقاً (برای هدف و کاری، معین و) مشخص ساخته‌ایم (و جهان را از روی نقشه و حساب و کتاب آفریده و به کار انداخته‌ایم».

﴿سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ١ لِلْکَافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ٢﴾ [المعارج: ۱-۲].

«خواستاری (از روی تمسخر) درخواست عذابی کرد که به وقوع می‌پیوندد (این عذاب) گریبانگیر کافران می‌گردد. و هیچ کس نمی‌تواند آن را از ایشان باز دارد.»

﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ﴾ [المائده: ۳].

«امروز (احکام) دین شما را برایتان کامل کردم».

﴿وَمَنْ یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا١١۵﴾ [النساء: ۱۱۵].

«کسی که با پیغمبر  صلی الله علیه و سلم دشمنانگی کند، بعد از آنکه (راه) هدایت (از راه ضلالت برای او) روشن شده است، و (راهی) جز راه مؤمنان در پیش گیرد، او را به همان جهتی که (به دوزخ منتهی می‌شود و) دوستش داشته است رهنمود می‌گردانیم (و با همان کافرانی همدم می‌نمائیم که ایشان را به دوستی گرفته است) و به دوزخش داخل می‌گردانیم (و با آن می‌سوزانیم)، و دوزخ چه بد جایگاهی است!».

اولاً؛ این آیات چه رابطه‌ای با امامت دارند؟!

ثانیاً؛ رابطه‌ی این آیات با امامت علی و دوازده امام یا کمتر یا بیشتر چیست؟! نه.. قطعاً هیچ رابطه‌ای ندارند!!!

متشابه لفظی است که با صیغه و ترکیبش احتمال دو معنا یا بیشتر را داشته باشد.

در الفاظ این آیات نه به طور عموم معنای امامت وجود دارد و نه به طور خاص به ذکر امامی از ائمه پرداخته شده است. پس چطور می‌توان به آن‌ها استدلال نمود در حالی که متشابه هم نیستند؟!

این آیات اگر متشابه باشند استدلال به آن‌ها صحیح نیست. پس این استدلال چطور است در حالی که این آیات درست نیست که متشابه واقع شوند؟!!!

در بین این آیات حتی یک آیه‌ی صریحی وجود ندارد که ممکن باشد آن را به عنوان دلیل معتبری در موضوع امامت دانست، چه رسد به این‌که‌ آیات متعددی بیاید و به کرات تکرار شوند! در حالی که آیات قرآنی صریح بر اصول عقیده دلالت می‌کنند که به علت کثرت و تکرار آن‌ها شمارش آن‌ها سخت و دشوار است.

در تمام قرآن برای این آیاتی که امامیه به آن‌ها استدلال نموده‌اند، حتی یک آیه‌ی محکم یافت نمی‌شود که آن را مصدر (أم) فرض کنیم، تا امامت را به آن آیه‌ی واحد رجوع دهیم، در حالی که آیات متشابهی که به اصول ثابت دین تعلق دارند، دارای آیه‌های محکمی می‌باشند و به آن‌ها رجوع داده می‌شوند.

در بین تمام این آیات حتی یک آیه یافت نمی‌شود که بر امامت صراحت داشته باشد و قابل تأویل و تفسیر نباشد، و امر مربوط به امامت همه براساس استنباط استوار است نه صراحت نصوص. در حالی که اصول دین براساس صراحت نصوص اقامه می‌شوند نه براساس استنباط.

این آیات به تنهایی و به خودی خود بر امامت دلالت نمی‌کنند، چون صریح در امامت نیستند و نسبت دادن آن‌ها به روایات ضرورتی است که امامیه نیازمند آن هستند، به همین خاطر است که امامیه به تفسیر این آیات و نسبت دادن آن‌ها به روایات پناه برده‌اند. مثل روایت غدیر و صدقه دادن انگشتری و داستان حارث بن نعمان فهری و… و این دو امر یعنی (تفسیر و روایات) درست نیست که به عنوان دلیل در اصول عقیده قرار گیرند.

نه در بین این آیات و نه در تمام قرآن دلایل عقلی برای اثبات مسأله امامت وجود ندارند. در حالی که در اصول عقیده مثل توحید و نبوت و معاد دلایل عقلی بر اثبات آن‌ها وجود دارند.

در بین این آیات نصی مبنی بر ایمان به امامت وجود ندارد و نهی و حذری از انکار کردن آن وجود ندارد. و در قرآن حتی یک آیه هم یافت نمی‌شود که انذار و تهدید نماید کسی را که منکر و کافر به امامت باشد و به آن ایمان نداشته باشد، در حالی که در اصول عقیده مثل ایمان به خداوند تبارک و تعالی و نبوت پیامبرصلی الله علیه و سلم چنین آیاتی یافت می‌شوند.

به دنبال ایمان به امامت امکان تحقق هیچ مصلحتی وجود ندارد تا به مصالحی اضافه گردد که ایمان به خدا و رسولش و روز آخرت به دنبال دارد. و این در حالی است که دین دارای اصول و فروعی می‌باشد.

اما اصول دین در قرآن به وضوح، روشن و آشکارند و برای شناخت آن‌ها با وجود قرآن، دیگر نیازی به امام و غیر امام نداریم. در حالی که قاعده‌ی اصول امامیه این را می‌طلبد که اصول دین تنها به وسیله‌ی عقل ثبوت پیدا می‌کنند.

اما فروع دین، سنت نبوی آن‌ها را در بر گرفته و تضمین نموده است. و بعضی از این فروع در خود قرآن هم ذکر شده‌اند، و برای احکام فروع دین می‌توان به وسیله‌ی اجماع و اجتهاد استدلال نمود. و در همه‌ی این‌ها نیازی به امام وجود ندارد. و اختلاف در فروع دین آن قدر مضر و زیان بار نیست که احتیاج به شخصیتی به نام نبی یا امام احساس شود، بلکه دانشمندان علوم دینی به بهترین شیوه آن را اقامه می‌نمایند. و اگر بر مسأله‌ای اجماع نمودند پیروی از آن‌ها واجب است و اگر اختلاف هم نمودند عمل به هر کدام از اقوال مختلف جایز است و ثواب دارد و شخص بری الذمه می‌شود[۱].

دیگر دلیلِ نیاز به امام چیست؟! مخصوصاً که دین تکمیل شده و نعمت هم تمام شده است؟!

انسان مسلمان در اصول دینش فقط به خود قرآن رجوع می‌کند و در فروع دین هرگاه امری برای او سخت و دشوار بود به علما رجوع می‌کند. و این یک واقعیت حتمی برای همگان است، حتی خود امامیه از علما تقلید می‌کنند نه از ائمه، و چه بسا این علما در میان خود با همدیگر اختلاف دارند. همان طور که اخیراً در مسأله‌ی وجوب نماز جمعه و ولایت فقیه با همدیگر اختلاف نموده‌اند.

برای عمل به دین جز خوف از خداوند تعالی چیزی باقی نمانده است، و این خوف از خداوند در ایمان به روز قیامت کافی است.

این‌که‌ امامیه گفته‌اند: وجود امام ضروری می‌باشد، این خیال محضی است که هیچ استفاده‌ی دینی و دنیایی را از آن نبرده‌اند.

بنابراین، استدلال و احتجاج نمودن (از این آیات) بر وجود اصل «امامت» باطل و ساقط است، و امامت از پایه و اساس باطل است، و روشن می‌گردد که در دین اسلام چیزی به نام امامت وجود ندارد، چون در قرآن امامت با نص قطعی و محکمی وارد نشده است. و در قرآن برای امامت اساسی جز متشابهات و ظن و گمان‌ها و احتمالات وجود ندارد:

﴿وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا٢٨﴾ [النجم: ۲۸].

«ایشان در این باب چیزی نمی‌دانند، و جز از ظن و گمان پیروی نمی‌کنند و ظن و گمان هم (در بخش اعتقادات، به کسی سودی نمی‌رساند، و انسان را) بی‌نیاز از حق نمی‌گرداند».

تمام آنچه را که بعداً ذکر خواهیم کرد چیزی جز رسیدن به فایده‌ی بیشتر نیست، چون رد نمودن استدلال به این دلایل و باطل کردن حجت این دلایل بر مسأله امامت، به آن نیاز دارد.

[۱]– و این چیزی است که هر کدام از مراجع امامیه در رسالات خود به عنوان مختومه می‌نویسند و این در حالی است که آن‌ها معصوم نیستند.

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …