اصولِ حق قطعی و اصول باطل ظنی است

اسلام دینی است که در اصول و مبادی خود بر دلایل قطعی که فقط یک وجه تفسیر از آن‌ها برداشت می‌شود، تکیه می‌کند. و این اصول و تکیه‌گاه‌ها همان چیزهایی هستند که خداوند متعال آن‌ها را «آیات محکمات» می‌نامد. آیاتی که خداوند متعال آن‌ها را به عنوان مصدر و مرجع اختلافات قرار داده است. چنانچه در آیه‌ی ۷ آل عمران گذشت. بنابر این، دین، یقینی است که هیچ شک و شبهه‌ای در آن نیست.

در این آیات بیاندیش:

﴿ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ٢ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ٣ وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ۴﴾ [البقره: ۲-۴].

«این کتاب هیچ گمانی در آن نیست و راهنمای پرهیزگاران است. آن کسانی که به دنیای نادیده باور می‌دارند، و نماز را به گونه شایسته می‌خوانند، و از آنچه بهره آنان ساخته‌ایم می‌بخشند. آن کسانی که باور می‌دارند به آنچه بر تو نازل گشته و به آنچه پیش از تو فرو آمده، و به روز رستاخیز اطمینان دارند».

﴿وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ﴾ [البقره: ۲۳].

«اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کرده‌ایم، دچار شک و دودلی هستید، سوره‌ای همانند آن را بسازید (و ارائه دهید) و گواهان خود را بجز خدا (که بر صدق قرآن گواهی می‌دهد) فرا خوانید (تا بر صدق چیزی که آورده‌اید و همسان قرآنش می‌دانید، شهادت دهند)».

﴿قُلْ إِنِّی عَلَى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی﴾ [الأنعام: ۵۷].

«بگو من از جانب پروردگارم دلیلی آشکار دارم».

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا﴾ [الحجرات: ۱۵].

«همانا مؤمنان کسانی هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده‌اند و سپس دچار شک نشده‌اند».

﴿أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ [إبراهیم: ۱۰].

«مگر درباره‌ی خدا پدید آورنده‌ی آسمان‌ها و زمین شکی هست؟».

﴿وَمَا کَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرَى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ الْکِتَابِ لَا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ٣٧﴾ [یونس: ۳۷].

«و چنان نیست که این قرآن از جانب غیر خدا به دروغ ساخته شده باشد بلکه تصدیق‌کننده‌ی آنچه که پیش از آن است می‌باشد و توضیحی از آن کتاب است که تردیدی در آن نیست و از طرف پروردگار جهانیان است».

اما ادیان باطل عکس این هستند، اصول آن‌ها بر پایه‌ی ظن و توهم استوارند، زیرا آن‌ها برای اصولشان به دلایل ظنی استناد می‌کنند، دلایلی که احتمال چند وجه معنا و تفسیر و تأویل در آن می‌رود و خداوند آن‌ها را «متشابهات» نامیده است؛ و متشابهات صحیح نیست که در تأسیس اصول و پایه‌های دین به کار گرفته شوند، زیرا آن‌ها (ام) یا مرجع نیستند. و در نتیجه پیروی از آن‌ها هم درست نیست. در غیر این صورت، شخصِ دنباله‌رو آن از کسانی خواهد بود که قلبی منحرف و کژ دارند. چنانچه در آیه ۷ سوره‌ی آل عمران بیان شد. به همین جهت، این ادیان و مذاهب ظنی هستند نه یقینی.

بنگر چگونه خداوند عقیده‌ی نصاری را در مورد به دار آوریختن عیسی علیه السلام یادآوری می‌کند که بر ظن و اشتباه و بدون یقین استوار بود:

﴿وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا١۵٧﴾ [النساء: ۱۵۷].

«در صورتى که او رانکشتند و به دار نیاویختند، بلکه بر آنان مُشتبه شد (به این خاطر شخصى را به گمان این‌که عیسى است به دار آویختند و کشتند) و کسانى که درباره او اختلاف کردند، نسبت به وضع وحال او در شک هستند، و جز پیروى از گمان و وهم، هیچ آگاهى و علمى به آن ندارند، و یقیناً او را نکشتند».

یا درباره‌ی آن‌ها و امثال آن‌ها می‌فرماید:

﴿وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا﴾ [یونس: ۳۶].

«بیشتر مشرکان (در معتقدات خود) جز از شک و گمان پیروی نمی‌کنند (و جز به دنبال اوهام و خرافات نمی‌روند). شک و گمان هم اصلاً انسان را از حق و حقیقت بی‌نیاز نمی‌سازد (و ظنّ جای یقین را پر نمی‌کند و سودمند نمی‌افتد). بیگمان خداوند آگاه از چیزهائی است که انجام می‌دهند».

یعنی عقیده و روش زندگی‌شان مستند به ظن و گمان است نه یقین:

﴿إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا٢٨﴾ [النجم: ۲۸].

مبنای حق بر یقین است و مبنای باطل بر ظنی می‌باشد که اساس عقاید منحرفان و روش زندگی آن‌هاست.

بنابراین، هر دینی که بر ادله‌ی ظنی متشابه پایه‌ریزی شده باشد، دینی است باطل و مایه‌ی یقین برای پیروانش نیست. فِرَق‌ها و طوائف مختلف نیز همین حکم را دارند.

ادیان و طائفه‌ها و فرقه‌های گمراه در یک اصل کلی با هم مشترکند که: اصول و مبانی اعتقادی آن‌ها متکی به دلایل ظنی محتمل چند وجه است و هیچ کدام از آن‌ها اصولشان مبتنی بر دلایل قطعی نیست.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …