اشکالاتی که بی‌جواب مانده‌اند

اشکالاتی که بی‌جواب مانده‌اند[۱]

امامیه استدلال عقلی مستقل از نصوص دینی را دلیل معتبر جهت اثبات اصول دین قرار داده، و «امامت» را به عنوان اصلی از اصول عقاید قرار داده‌اند. اگر کسی با عقل و خرد خود بیندیشد و تمام توان و تلاش خود را به کار گیرد، نمی‌تواند به این عقیده برسد. نمی‌دانم حجت امامیه برای چنین فردی چیست تا او را به ایمان ملزم کنند؟ (این فرد نمونه‌ای از اکثریت مسلمانان جهان است) آیا تبعیت از استدلال عقلی امامیه حجت می‌باشد؟ که این امر از نظر آنان صحیح نیست، زیرا پیروی از رأی دیگری تقلید است، و تقلید در اصول دین جایز نیست.

یا این‌که‌، حجت در روایات است؟ که روایات هم خارج از محدوده‌ی استدلال عقلی‌ای است که آن تنها راه اثبات اصول عقاید از نظر امامیه می‌باشد. گفتنی است که‌ امامیه‌ آیات قرآنی را نیز همچون روایات، خارج از محدوده‌ی عقلی می‌پندارند.

جز خود عقل چیز دیگری برای ما نمانده است؛ اما عقل هم این عقیده را نمی‌پذیرد.

ای امامیه! آیا حجت دیگری را سراغ دارید که ما را بدان ملزم کنید؟! پس چگونه یک و نیم میلیارد مسلمان ‌را که با عقیده‌ی شما مخالف‌اند، تکفیر می‌کنید؟ زیرا‌ عقلشان آنان را ملزم به‌ چیزی نکرده‌ که‌ شما بدان ملتزم شده‌اید.

بر چه اساسی مخالفانتان‌ را تکفیر می‌کنید؟ معلوم است که این کارتان بی‌اساس است. حتماً اساس شما برای این کار استدلال عقلی است؛ اما با عقل و خرد اندیشیدیم ولی عقل این عقیده را نپذیرفت. اساس ما برای اثبات چنین عقیده‌ای نص قطعی قرآنی است که در اینجا مفقود است و اثری از آن نیست.

گذشته از این، اگر عقل یک و نیم میلیارد مسلمان و عقل پنج میلیارد از دیگر انسان‌ها به چیزی که نامش «امامت» باشد، نرسیده است بی‌اعتبار باشد، پس بر چه اساسی عقل را به عنوان تنها حجت معتبر در رسیدن به شناخت اصول دین و حقایق اساسی‌ای قرار می‌دهید که دین بدون آن‌ها پا بر جا نمی‌ماند؟ پس عقل چه کسی در نظر شما معتبر است؟ و به کدام حجت عقلی آن را معتبر دانسته‌اید؟

[۱]– منظورم از بی‌جواب بودن، ناتوانی برای آوردن پاسخ‌های جدلی نیست؛ چون این کار سرمایه دروغگویان و تجارت باطل‌گرایان است؛ چیزی که بازار ورشکستگان را به تنگ آورده است. به سردسته‌شان، ابلیس ملعون بنگر که چگونه با پروردگار عالمیان مجادله می‌کند به اینکه او از آتش آفریده شده ولی آدم از گِل! و به آن سامری بنگر که چگونه با حضرت موسی مجادله می‌کند و می‌گوید:

 ﴿قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی٩۶﴾ [طه: ۹۶].

      «(سامری) گفت: من از چیزهائی (در صنعت و هنر مجسّمه‌سازی) آگاهم که بنی‌اسرائیل از آن‌ها آگاه نیستند. من مقداری از آثار (تعالیم و قوانین) پیغمبر (خدا موسی) را برگرفتم و برای (گول‌زدن دیگران) آن را (به شکم گوساله) ریختم. این چنین نفْسِ من مطلب را در نظرم آراست (و آنچه می‌خواستم انجام دادم)».

      و من می‌دانم که ابلیس و سامری پیروانی دارند که راه و روششان را حفظ می‌کنند و مو به مو به دنبال آنان هستند.

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …