«چه برای آنان، طلب آمرزش کنی و چه نکنی. اگر هفتاد بار هم برای آنان، طلب آمرزش کنی، هرگز خداوند آنان را نمیآمرزد». و من بیشتر از هفتاد بار برای او طلب آمرزش میکنم».
عمر رضی الله عنه گفت: او منافق است!! سرانجام، رسول خدا صلی الله علیه وسلم و مسلمانان بر او نماز خواندند. آنگاه، خداوند این آیه را نازل فرمود:
﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦ﴾ [التوبه: ۸۴][۱].
«هرگاه یکی از آنان مرد بر او نماز مخوان و بر سر قبرش برای دعا و طلب آمرزش توقف نکن».
گفتنی است که منافقین، سرپیچی کردند و با دستور رسول خدا صلی الله علیه وسلم مخالفت ورزیدند و آن حضرت صلی الله علیه وسلم را در جنگ، همراهی نکردند. سپس نزد او آمدند و عذری آوردند. مثلاً یکی گفت: من مریضام. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «راست میگویی». در حالی که جسمش مریض نبود بلکه قلبش مریض بود. دیگری گفت: هنگام جنگ، همسرم مریض بود. به او هم فرمود: «راست میگویی». و سومی آمد و گفت: فقیرم و نتوانستم شتری بخرم. به او نیز فرمود: «راست میگویی». سپس، خداوند فرمود: ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکَ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡکَٰذِبِینَ ۴٣﴾ [التوبه: ۴۳].
«خداوند از تو گذشت کرد. چرا به آنان، اجازه دادی (که بیرون بروند) پیش از آنکه برای تو روشن گردد که ایشان در گفتههایشان راستگویند و دروغگویان را بشناسی)».
رسول خدا صلی الله علیه وسلم عجب دگرگونی بزرگی در این نسل، ایجاد کرد؟ با دعوت خویش، دلها را یکی کرد و با حکمت خود، ارواح را به هم نزدیک ساخت، طوری که یکی از آنان نزد او آمد و گفت: سوگند به ذاتی که هیچ معبودی به جز او وجود ندارد تو نزد من از خودم، محبوبتر هستی. و دیگری گفت: سوگند به خدا، عظمت و احترامش باعث شد که هرگز از نگاه او سیر نشوم. سوگند به خدا، اگر از من بخواهید که او (رسولالله صلی الله علیه وسلم) را برای شما توصیف کنم، عظمتاش به اندازهای است که توانایی توصیف او را ندارم.
آنان آرزو میکردند که خونهایشان بریزد و گردنهایشان در هم شکسته شود اما خاری به پای مبارک رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرو نرود …
[۱]– بخاری (۵/۲۰۶، ۲۰۷)، مسلم (۲۷۷۴).