اثبات درجه اتّباع (۲)

گاهی هم منظور از إتّباع موافقت و همراهی آگاهانه و با بینش است مانند:

﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِیلِیٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِی﴾ [یوسف: ۱۰۸]. «بگو: این راه من است که من(مردمان را) با آگاهی و بینش به سوی خدا می‌خوانم و پیروان من هم چنین می‌باشند»

بخاطر همین کلمه الاتباع بیشتر برای مدح و تعریف شده است مانند فرموده الله سبحانه و تعالی:

﴿فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ﴾ [البقره: ۳۸]. «کسانی که از هدایت من پیروی می‌کنند، نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین خواهند شد»

﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا بِمَآ أَنزَلۡتَ وَٱتَّبَعۡنَا ٱلرَّسُولَ فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَ ﴾ [آل عمران: ۵۳]. «پروردگار! ما بدانچه نازل فرموده‌ای ایمان آورده‌ایم و از پیغمبر پیروی نموده‌ایم پس ما را از زمره گواهان(برتبلیغ پیغمبر و انکار بنی اسرائیل) بنویس»

﴿فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ﴾ [الأعراف: ۱۵۷]. «پس کسانی که به ایمان آورده‌اند و او را گرامی داشته ویاری دادند واز نوری که همراه او نازل شده بود، تبعیت کردندآنان همان رستگارانند».

﴿ٱلَّذِینَ یَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥ﴾ [الزمر: ۱۸]. «آن کسانی که به همه سخنان گوش فرا می‌دهند و از نیکوترین و زیباترین آن‌ها پیروی می‌کنند» بین این دو کلمه عموم و خصوص وجود دارد. آنگونه که مشخص است، اتباع از تقلید عمومی‌تر است، تقلید فقط در معنای موافقت کورکورانه است. ولی الاتباع هم درمعنای موافقت کورکورانه است و هم در معنای موافقت آگاهانه است.

به همین منظور علماء موافقت کرده‌اند بر اینکه اتباع به معنای برداشت حکم شرعی بعد از معرفت و شناخت دلیل آن است. و چه چیزی جز سر سختی یک دنده گی، خودکامگی و سرپیچی و مخالفت باعث منع این اصطلاح شده است؟ما قول بعضی از علماء که درجه اتباع را ثابت کرده‌اند، نقل می‌کنیم.

ابوعبدالله بن خویر مندادالبصری المالکی: می‌گوید: تقلید در شرع به معنای مراجعه به قولی است که هیچ گونه دلیل و برهانی از طرف گوینده آن برای او یعنی (عمل کننده به آن قول) نیست و در شریعت از این کار منع شده است ولی اتباع مراجعه و عمل کردن به قولی است که از طرف گوینده آن حجّت و دلیل برای کسی که به قول او رفتار می‌کند، وجود دارد یعنی بدون دلیل و برهان به قول او عمل نمی‌کند.

در حالت کلی می‌توان گفت که مقلّد برای انجام کار خود دلیل و برهان ندارد ولی متبعّ برای انجام کار خود دلیل و برهان دارد. همچنین می‌گوید: «هر کسی که تواز قول او تبعیت می‌کنی، اگر بدون دلیل قول او بر تو واجب کرده باشد که از او تبعیت کنی، پس تو مقلد او هستی، و تقلید در دین الله جل جلاله – درست نیست، ولی هر کسی که تو از قول او تبعیت می‌کنی، هر گاه دلیل و حجّت بر تو واجب کرده باشد که از قول آن شخص تبعیت کنی، پس در این حالت تو متّبع او هستی و إتّباع در دین جایز است ولی تقلید در دین جایز نیست» ([۱]).

امام شاطبی می‌گوید: «کسی که مکلف به احکام شریعت است از سه حالت زیر خارج نیست»

  • یا مجتهد در احکام شریعت است، پس حکم او آن است که به اجتهاد خود عمل کند.

  • یا صرفاً مقلد به تمام معنا است و از هر گونه علم و آگاهی که توانایی تشخیص احکام را داشته باشد، خالی است پس حتماً باید راهنما و راهبر، رئیس، سردسته ای داشته باشد تا او را راهنمایی کرده و یا به اصطلاح دست او را بگیرد.استاد می‌گوید: در این موضوع اشاره ریزی است به اینکه مقلّد مانند کسی است که نمی‌بیند یا کور است).

  • اینکه فرد مورد نظر به درجه مجتهد نرسیده است ولی دلایل احکام شرعی و مواقع آن‌ها را می‌فهمد و درک و فهم او توانایی و تشخیص درجات و طبقه بندی دلایل را دارد و اینکه کدام از دیگری برتر است و ترجیح دارد در او انگیزه تحقیق و بررسی وجود دارد»[۲] یکی از موارد عجیب و غریب ابنکه البوطی این گفته الشاطبی را نقل می‌کند و آن را قبول داردو همانطور که می‌بینید در این موضوع اثبات درجه اتباع صراحاً وجود دارد امّا بعد از ین موضوع آن را انکار می‌کند و با این عمل خود دچار تناقض گویی و ناسازگاری شده است. نمی‌دانیم که آیا آنچه را که البوطی می‌نویسد، می‌فهمد و معنی و مفهوم آنچه را که نقل می‌کند، درک می‌کند، بحقیقت او از آنچه که نمی‌داند و نمی‌شناسد تعریف و تمجید می‌کند، و یا اینکه کورکورانه عمل می‌کندو بی‌هدف گام می‌زند؟ ما در جاهای زیادی از این نوع کارهای او زیاد دیده‌ایم مهم‌ترین آن‌ها آنچه را که از امام ابن القیم نقل می‌کند، جملگی آن بر علیه خود اوست، ومورد تأییدما می‌باشد، همانطور که در فایده شماره بیستم آمده است که برای مقلد جایز نیست در مورد آنچه که خود در مورد آن تقلید می‌کند، فتوی دهد… و این گفته اجماع سلف است.[۳] و فایده شماره بیست و یکم می‌گوید که هرگاه عالم مجهتدی یافت شود، مقلد نباید فتوی دهد و همچنین جایز نیست برای مردم که از او طلب فتوی بخواهند.[۴] و این بدان معناست که البوطی و هر کسی که مانند اوست از علماء، فتوی دادن برای آنان جایز نیست و جایز نیست که ادعای فقه و آگاهی بکنند و همچنین نباید به سئوال کنندگان جواب بدهند، زیرا آنان مقلد هستند و این کارها یعنی فتوی صادر کردن، ادعای فقه و آگاهی، جواب دادن به سئوالات مردم از صفات مجتهد است و خدا را شکر می‌کنیم که همیشه در بین ما تعدادی مجتهد وجود دارد.

 

[۱]– جامع بیان العلم(۲/۱۴۳).

۱- الاعتصام للشاطبی (ط السعاده ۳۴۲-۳۴۳)

۲- نگا: اللامذهبیه ، ص ۳۷و۳۸٫

۳- نگا:  اللامذهبیه ، ص ۳۹٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …