آیا ذکر خداوند به شیوه صوفی ها با صدای بلند بدعت است؟

اینچنین ذکر خواندن [بصورت جهری و دسته جمعی] بدعت می باشد و اصلی در دین ندارد و ثابت نشده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین و دیگر اصحاب و تابعین با چنین روشی ذکر کرده باشند، پس این نوع ذکر گفتن بدعت در دین و از منکرات است. اما گفتن اذکار بصورت جهری و دسته جمعی در سنت وارد نشده است.

از یکی از اصحاب چنین روایت شده است: «ما قبل از نماز صبح بر در ‏عبداﷲ بن مسعود نشستیم، وقتی که بیرون می آمد، با او به مسجد می رفتیم. ابو موسی اشعری پیش ‏ما آمد و گفت : آیا هنوز ابو عبدالرحمن (عبداﷲ بن مسعود) بیرون نیامده است؟ گفتیم:نه. پس با ما ‏نشست تا اینکه (عبداﷲ بن مسعود)بیرون آمد. وقتی که بیرون آمد، همه ما برخواستیم و با او رفتیم. ‏ابو موسی اشعری گفت: ای ابو عبدالرحمن! چند لحظه ی پیش چیزی را در مسجد دیدم که آن را ‏نپسندیدم ولی به حمد و سپاس خدا چیزی جز خیر و نیکی ندیدم. ابو عبدالرحمن گفت: آن چه ‏بود؟ گفت: اگر زنده بمانی خواهید دید. گفت: مردم را در مسجد دیدم که حلقه های را تشکیل داده ‏بودند و منتظر نماز بودند. در هر حلقه مردی وجود داشت که سنگریزه های در دست داشت و ‏می گفت: صد بار تکبیر بگویید، و مردم صد بار تکبیر می گفتند. (آن مرد) می گفت صد بار ‏تهلیل بگویید و مردم صد بار تهلیل می گفتند . می گفت صد بار تسبیح بگویید، و مردم صد بار ‏تسبیح می گفتند. (ابو عبد الرحمن) گفت: به آنها چه گفتی ؟ (ابو موسی اشعری) گفت:به آنها ‏چیزی نگفتم و منتظر نظر و دستور شما بودم. (ابو عبدالرحمن)گفت: چرا به آنان دستور ندادی ‏که گناهانشان را بشمارند و چرا برایشان تضمین نکردی که حسناتشان ضایع نمی شود؟ ‏سپس (ابو عبد الرحمن) به راه افتاد و ما هم با او به راه افتادیم تا اینکه به یکی از این حلقه ها ‏رسید و توقف کرد و گفت: این چه چیزی است که من می بینم شما انجام می دهید؟ گفتند:ای ابو ‏عبد الرحمان! این ها سنگریزه هایی هستند که با آنها تکبیر و تهلیل و تسبیحهایمان را می شماریم. ‏‏(ابو عبد الرحمن) گفت: گناهانتان را بشمارید که من برایتان تضمین می کنم که هیچ یک از ‏حسناتتان ضایع نمی شود. وای بر شما ای امت محمد! هلاک و نابودی شما چقدر سریع است. ‏هنوز اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در میان شما وجود دارند و لباسهای پیامبر فرسوده ‏نشده و ظرف هایشان شکسته نشده اند (که شما دست به چنین کارهای می زنید). قسم به ذاتی که ‏جان من در دست او است یا شما آیینی را بهتر از آیین محمد برگزیده اید و یا این که دری را ‏برای گمراهی باز کرده اید . گفتند: ای ابو عبد الرحمن! به خدا قسم بجز خیر و نیکی قصد ‏دیگری نداشتیم. (ابو عبد الرحمن) گفت:چه بسیارند کسانی که قصد خیر و نیکی می کنند ولی ‏بدان نمی رسند، رسول خدا (صلی الله علیه وسلم ) به ما گفته است:‏
‏«أن قوماً یقروون القرآن لایجاوز تراقیهم»‏
‏«مردمانی هستند که قرآن را می خوانند ولی از ترقوه شان تجاوز نمی کند».‏
به خدا قسم می خورم که شاید بیشتر شما جزو آنان باشید. سپس (ابو عبدالرحمن) از آنان روی ‏گردانید و رفت. عمرو بن سلمه گفته است:اکثر اهل این حلقه ها را دیدم که در جنگ نهروان به ‏همراه خوارج بر علیه ما می جنگیدند». (دارمی و ابو نعیم با سند آنرا روایت کرده اند)‏
این روایت در بر گیرنده ی اصول و قواعد بزرگی به شرح زیر است که تنها کسانی که از ‏سنت پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) پیروی کرده و از دستورات خدا و رسولش سرپیچی نمی کنند ‏از آن آگاهی می یابند:‏
‏۱-کسی که غایت و هدف را تشریع کرده، وسیله را فراموش نکرده است : مثلاً وقتی که ‏خدا «ذکر»را تشریع کرده وسیله آن را فراموش نکرده است. پیامبر(صلی الله علیه وسلم ‏‏) با (بندهای)دست راست خود تسبیحات را حساب می کرد و می گفت: این (بند)ها در روز ‏قیامت گواهی می دهند.‏
‏۲-بدعت اضافی، گمراهی است. و آن بدعتی است که اصل آن مستند به دلیلی است ولی کیفیت ‏و روش آن غیر مستند است. این نوع بدعت را بدعت اضافی نامیده اند؛ چون نه بطور کامل ‏مخالف سنت است و نه بطور کامل با آن موافقت دارد.‏
‏۳-خداوند متعال تنها با روشهایی پرستش می شود که خود آنها را تشریع کرده است و نه از ‏روی هوا و عادتها و بدعتها.‏
‏۴-بدعت، سنت را از بین می برد. آن افراد بدعت گذار، روشی را برای ذکر اختراع کرده بودند ‏که از رسول خدا (صلی الله علیه وسلم ) روایت نشده بود و با این کار سنت پیامبر (صلی الله علیه ‏وسلم ) را از بین بردند. و این اصلی است که سلف صالح آنرا فهمیده و به یقین دریافته اند که ‏بدعت و سنت با هم جمع نمی شوند. تابع گرانقدر، حسا ن بن عطیه (رضی الله عنه ) گفته ‏است: «ما ابتدع قوم بدعه فی دینهم، إلا نزع من سنتهم مثلها»‏
‏«هر ملتی که بدعتی را در دین خود ایجاد کند، سنتی همانند آن از آنان گرفته می شود».( ‏دارمی با سند صحیح)‏
‏۵-بدعت باعث نابودی می شود؛ چرا که بدعت منجر به ترک سنت می شود و این گمراهی ‏بزرگی است. صحابی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) عبد الله بن مسعود (رضی الله عنه ) گفته ‏است: «ولو ترکتم سنه نبیکم للظللتم»‏
‏«اگر سنت پیامبرتان را رها کنید، گمراه می شوید».( مسلم)‏
و اگر امتی گمراه شده، نابود می شود. و به همین علت بود که عبد الله بن مسعود به آن حلقه ‏های ذکر گفت: «وای بر شما ای امت محمد! هلاک و نابودی شما چقدر سریع است!».‏
‏۶- بدعت پیک کفر است؛ چرا که شخص بدعت گذار در واقع خود را قانون گذار و نظیر خدا ‏قرار داده و خواسته است که احکام احکم الحاکمین را از سر بگیرد و پنداشته است که وی بر ‏آیینی بهتر از آیین حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم ) است.‏
‏۷-بدعتها باب اختلاف که باب گمراهی است را باز می کنند. و هر کس بنیان گذار سنت بدی در ‏اسلام باشد گناه آن و گناه هر کس که بدان عمل کند تا روز قیامت بر عهده ی وی خواهد ‏بود بدون این که از گناه آنان چیزی کم شود؛ چون کسی که مردم را به شر و بدی راهنمایی می ‏کند، همانند انجام دهنده آن است.‏
‏ ۸- اعمال نیک به نیات نیک بستگی دارد ولی نیت نیک هیچ باطلی را به حق تبدیل نمی کند؛ ‏چون ‏ نیت به تنهایی برای تصحیح عمل کافی نیست بلکه علاوه بر آن باید آن عمل مطابق با شریعت ‏هم باشد. (ابن قیم الجوزیه، مدارج الساکنین، بیروت، دارالکتاب عربی، ج۱، ص۸۵) ‏
امام شافعی ‏رحمه الله در مورد تصوف می فرمایند: [لو انّ رجلاً ‏تصوّف اوّل النهار لایأتی الظهر حتی یکون احمق] “اگر کسی در اول روز صوفی شود هنوز ‏نهار آن روز نرسیده که او احمق گشته است.”‏
شافعی رحمه الله زمانی که داخل مصر شده فرمود: [ترکنا بغداد و قد أحدث الزنادقه فیها شیأ ‏یسمونه السماع] “زمانیکه من بغداد را ترک کردم، زندیقها در آن شهر چیزی را اختراع کرده و ‏آن را به نام سماع نامگذاری کرده بودند.”( آن افرادیکه امام شافعی از آنها به عنوان زندیق نام ‏برده صوفی ها بوده اند. چون سماع، سرود، حرکات و کارهای مخصوص عقیده تصوف است.)‏
امام احمد رحمه الله نیز که معاصر و شاگرد امام شافعی رحمه الله بوده، نفرت و بیزاری زیادی ‏در گفته هایش از عقیده تصوف و افراد منتسب به آن دیده می شود؛ بعنوان مثال فردی از امام ‏احمد رحمه الله در باره گفته های حارث محاسبی که عالمی صوفی بوده پرسید، ایشان در جواب ‏فرمودند: [لا اری لک ان تجالسهم] “من راضی نیستم با آنها نشست و برخاست کنی” در حالیکه ‏امام احمد رحمه الله از محتوای جلسات آن عالم صوفی آگاه بوده و می دانست که در آن جلسات گریه و ‏زاری و توبه می کردند و از تزکیه نفس از آلودگی گناه بحث کرده و آن را بعنوان جلسه ‏محاسبه نفس نامگذاری کرده بودند.‏
اما آنچه که صوفیان استدلال می کنند به حدیث پیامبر صلی الله علیه وسلم که دلیل بر انجام بدعتشان نخواهد بود زیرا هر عبادتی (که ذکر نیز نوعی عبادت است) باید دو شرط زیر را داشته باشد:
۱- موافق با کتاب الله وسنت نبوی باشد.
۲- همراه با اخلاص باشد.
پس مادامی که کسی ذکر گوید هر چند که ذکر عبادت است و شخص اخلاص داشته باشد، ولی اگر موافق تعریف شارع نباشد نه تنها ثوابی نمی گیرد بلکه مرتکب بدعت شده است. و این نوع ذکر خواندن صوفیان موافق با شرع نیست زیرا همانطور که گفته شد چنین روشی در ذکر گفتن از پیامبر صلی الله علیه و سلم و صحابه ایشان ثابت نشده است.

والله اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین

مقاله پیشنهادی

علم چگونه از بین می‌رود؟

عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: أَلَا أُحَدِّثُکمْ حَدِیثًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وسلم …